آنگاه گرفتیم که سخن دکتر راستست و شیعیان به امید آنکه امام زمان خواهد آمد به آمادگیهای جنگی میکوشند ،آیا نه آنست که آنان میگویند امام زمان با شمشیر جنگ خواهد کرد و توپ و تفنگ و تانک و همه این چیزها از کار خواهد افتاد؟! .با چنین پنداری آمادگیهای آنان چه خواهد بود؟!...
فسوسا اگر این افسانه ها مایه بزرگی و برتری مردمی توانستی بود بایستی جهودان که هزارها سالست چشم براه «ماشیا» میباشند و بنیادگزار این افسانه ایشانند پیش از دیگران به بزرگی و برتری رسیده باشند.
آنگاه چنانکه شیعیان به پیدا شدن مهدی امیدمندند ،مسیحیان نیز به فرود آمدن عیسی از آسمان امیدمند میباشند و ما نمی دانیم چرا دکتر جوزف این دلسوزی و راهنمایی را که به مردم ایران میکند به توده خود نمی کند؟! ...چرا کشیشان فرانسه را بر نمی انگیزد که به کوششهایی برخاسته امید مردم را به آمدن عیسی بیشتر گردانند و راه برتری و بزرگی را به روی آن کشور باز کنند؟! .پس چشده که مردم فرانسه باید لشگرها آرایند و افزارها سازند و به کوششهای سیاسی پردازند و برتری و بزرگی را از آنراه طلبند ،ولی ایرانیان از راه افسانه پرستی پیش روند؟! ...آیا مرگ خوبست ولی برای همسایه؟!...
همین سخن را به مسیو ماربین هم توان گفت .این فریبکار آلمانی با آن آگاهی کمی که از اسلام و تاریخ آن داشته به بافندگیهایی پرداخته چنین میگوید» :حسین دانسته بسوی کشته شدن رفت .خواست او ستم بنی امیه را پذیرفتن و از همانراه ریشه آن خاندان را کندن میبود» .همین را سیاست بزرگی از حسین شمرده به شیعیان راهنمایی میکند که همان روضه خوانی و سوگواری را که پیش گرفته اند رها نکنند و از همان راه نشان دادن ستمدیدگی پیشوایان خود پیش روند.
ما میگوییم :پس چرا مسیو ماربین این راهنمایی را به آلمانیان نکرده است؟! ...چرا آن سیاست بزرگ حسینی را به آنان یاد نداده است؟! ...چرا آلمانیان هنگامیکه آن سختیها را از ناپلئون کشیدند این سیاست را بکار نبستند؟!... چرا این نکردند که پادشاهانشان خود را به کشتن دهند و توده آلمانی کشته شدن آنان را دستاویزی سازند و همچون ایرانیان روضه خوانیها برپا کنند و به نمایشهای گوناگون پردازند؟! ...چرا در سال ۱۹۱۸که آن شکست را از فرانسه و انگلیس خورده ناخواهان گردن به پیمان ورسای گزاردند به این فلسفه کار نبستند؟! ...چرا بجای برخاستن هیتلر و کارهایش از ستمدیدگی خود سودجویی کردند؟!...
اکنون هم دیر نشده :اگر از این جنگ شکست خورده بیرون آمدند و نیروشان بهم خورد بجای کوششهای دیگر فلسفه مسیو ماربین را بکار بندند ،و اگر نیازی به روضه خوان و قمه زن و شمشیر زن و مانند اینها پیدا کردند خواهند توانست از ایرانیان بخواهند و کار خود را راه اندازند!.
چنانکه گفتیم این نوشته های ماربین و جوزف جداگانه بنام «سیاست الحـسینیه» چاپ شده .این دفتر تاریخچه ای داشته که من باید در اینجا بنویسم :در سال ) ۱۳۲۷قمری؛ویراینده) که در ایران شور آزادیخواهی بسیار نیرومند میبود و آزادیخواهان پس از یکسال و بیشتر جنگ با محمد علیمیرزا و ملایان ،فیروز درآمده تهران را هم گشاده بودند ،و دشمنان آزادی ،که بیشترشان روضه خوانان و ملایان و پیروان ایشان میبودند پس از ایستادگیها و