برگه:Davari.pdf/۵۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫گردیده باشند‪ ،‬یا با کیشها و دینها به نبرد پرداخته با دلیلها مردمان را بسوی یک دین خواهد خواند‪ ...‬آیا کدامیکی از‬ ‫اینهاست؟!‪ ...‬چون چیزی نمی دانست از پاسخ درماند و من دنباله سخن را گرفته گفتم‪ :‬اگر بگویید‪» :‬با معجزه‬ ‫خواهد کرد« دروغست‪ .‬زیرا چنان کاری بیرون از آیین خداست‪ .‬شما می بینید که پیغمبر اسلام که بالاتر از مهدی‬ ‫پنداری میبود‪ ،‬به برانداختن گمراهیها جز از راه دلیل آوردن و نبردیدن نکوشید‪ .‬اگر بگویید‪» :‬با دلیلها مردمان را به‬ ‫یکراه خواهد خواند»‪ ،‬این کاریست که ما به آن برخاسته ایم و گامهایی نیز پیش رفته ایم و جای شگفتست که شما‬ ‫خشنودی نمی نمایید و به همدستی نمی شتابید‪ .‬جای شگفتست که نتیجه ای را که بدست آمده نمی پذیرید و دنبال‬ ‫یک پندار بیپایی را میگیرید‪.‬‬

‫مرد تیره مغز بجای آنکه به پرسش من پاسخ دهد با تندی چنین گفت‪» :‬پس شما دعوی مهدویت میکنید؟!‪«...‬‬ ‫گفتم‪ :‬من دعوی مهدیگری نمی کنم بلکه هیچ دعوی نمیکنم‪ .‬من کجا و دعوی کجا؟!‪ ...‬من بجای دعوی‬ ‫بکار پرداخته ام و آنچه می بایست کنم‪ ،‬کرده ام‪ .‬شما به پرسش من پاسخ دهید‪ .‬چون پاسخی نتوانست به‬ ‫درهمگویی هایی پرداخت و من جلوش را گرفته‪ ،‬گفتگو را به پایان رسانیدم‪.‬‬

‫اینست نـمونه ای از زیـانهای آن افسانه‪ .‬به هر زبونی تن در میدهند و یوغ بیگانگان را به گردن میگیرند و این‬ ‫بر نمی تابند که یک راه رهایی به رویشان باز شود‪ ،‬چرا که دستگاه امام ناپیدا بهم بخورد‪.‬‬

‫شگفتست که دکتر جوزف از این پندار نیز ستایشها نوشته و به یکرشته فریبکاریهایی برخاسته‪ .‬به گفته او‬ ‫شیعیان که همگی پیدا شدن امام زمان را می بیوسند و هر روز چشم براه او میباشند‪ ،‬چنین مردمی همیشه آماده جنگ‬ ‫و مردانگی باشند که همانکه امام پیدا شد به یاری او شتابند‪ .‬میگوید‪ :‬شیعیان همگی امیدمندند که روزی به سراسر‬ ‫جهان دست خواهند یافت و مردمی با این امید «لا محاله[۱]‬ روزی اسباب طبیعی برای آن فراهم خواهد آمد»‪.‬‬ ‫ به گمان دکتر جوزف شیعیان با آن کوشش که در راه رواج کیش خود میکنند و با این امیدی که به پیدایش‬ ‫امام زمان میدارند در آینده «ترقیات محیر العقول» خواهند کرد و از هر باره بزرگترین توده جهان خواهند بود‪.‬‬

‫این پندار بافیهای دکتر جوزف عنوانی به دست ملایان داده‪ .‬چند سال پیش یکی از ملایان تبریز به من چنین‬ ‫نوشته بود‪» :‬شما میگویید امام زمان دلیل ندارد‪ .‬دلیل آنرا از فرنگی باید پرسید»‪ .‬یکرشته جمله های پوچی را که بنام‬ ‫سیاست بازی نوشته شده بدینسان پیش میکشید‪.‬‬

‫باید پرسید‪ :‬آیا نوشته های جوزف درباره آمادگی و جنگجویی شیعیان راستست؟!‪ ...‬آیا علمای نجف و کربلا‬ ‫و سامرا و قم و طلبه های ایشان و این حاجیها و مشهدیهای تهران و تبریز و کاشان و قزوین به چنان آمادگی‌‬ ‫میکوشند؟!‪ ...‬آیا شَدسیده[۲]‪‬ های ما وارونه گفته های دکتر فرانسه ای را نشان نمیدهند؟!‪ ...‬آیا ما با دیده نمی بینیم که‬ ‫به هر پستی تن در میدهند و دلهاشان خوشست که «خودش خواهد آمد و کارها را درست خواهد گردانید»‪ .‬اینها را‬ ‫که با دیده می بینیم آیا باز باید فریب گفته های دکتر جوزف را بخوریم؟!‪...‬‬

  1. لا محاله = ناچار ‪ ،‬ناگزیر‬ ‫(‬ویراینده)
  2. شدسیدن ( بر وزن برچیدن ) = دریافتن با یکی از حس های پنجگانه‬ ‫(‬ویراینده)