برگه:Davari.pdf/۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫شادمانی پذیرند و این را یک پاسخی به نکوهش های فرجاد گرفته‪ ،‬خود را آسوده گردانند‪ .‬به گفته عامیان‪:‬ ‫«کور از خدا چه خواهد؟!‪ .‬دو چشم!» یک آدمکش‪ ،‬یک انباردار‪ ،‬یک دزد‪ ،‬یکزن بدکاره‪ ،‬یک آخوند‬ ‫فریبکار بِچه نیازمند است؟‪ ...‬به یک دستگاه آنچنانی که بیرنج و کوشش گناهان خود را بیامرزاند‪.‬‬

‫از همینجاست که شما می بینید تیمور لنگ با آن خونخواری و تیره دلی که در اسپهان در یک روز هفتاد‬ ‫‌هزار آدم کشت و در بغداد از سرهای کشتگان مناره ها افراشت‪ ،‬‌همیشه در جستجوی پیران صوفی میبوده و‬ ‫چون یکی را می یافته دست به دامنش می یازیده‪ .‬می بینید صمدخان به آن پلیدیش که افزار سیاست نکولا‬ ‫گردید و کسان بسیاری از آزادیخواهان غیرتمند را کشت‪ ،‬روضه میخوانانیده و هر ساله چهارصد تومان پول‬ ‫شمع به کربلا میفرستاده‪ .‬اینها رازش همانست که باز نمودیم‪.‬‬

پنجم ‪ :‬داستان امام ناپیدا گذشته از ایرادهایش‪ ،‬زیانهایی نیز به زندگانی دارد‪ .‬شما با هر شیعی گفتگو از‬ ‫گرفتاریها کنید یا آرزوی نیکی جهان به میان آورید‪ ،‬بیدرنگ به پاسخ پرداخته خواهد گفت‪» :‬باید خودش بیاید و‬ ‫کارها را درست کند»‪ .‬در تبریز گویند‪» :‬فدا اولوم‪ ،‬گرَک اوزی گلسون»‪.‬‬[۱]

‫میباید روشن گردانم که چیزهاییکه ما گرفتاری میشماریم در پیش شیعیان گرفتاری نیست‪ .‬مثلا پس ماندن‬ ‫توده‪ ،‬چیرگی بیگانگان‪ ،‬ناتوانی دولت‪ ،‬نابسامانی کشور‪ ،‬پستی خیمها و سهشها و مانند اینها‪ ،‬نچیزهاییست که شیعیان‬ ‫باک دارند و گرفتاری شمارند‪ .‬یک شیعی‌‪ ،‬تا راه کربلا باز و روضه خوانی آزاد است و دست به کلاه و رخت او‬ ‫زده نمی شود‪ ،‬به هیچ چیزی ارج نگزارد‪ .‬در نزد شیعی بیگانگان که به ایشان آزادی در کیش میدهند بهتر از یک‬ ‫دولت ایرانیست که آزادی از دستشان بگیرد‪ .‬این چیزیست که بارها به زبان آورده اند‪.‬‬

‫در پیش آنان گرفتاری آنست که می بینند بسیاری از جوانان و دیگران سست باور شده اند و به روضه نمیروند‬ ‫و در آرزوی زیارت نمی باشند و به ملایان ارجی نمیگزارند‪ .‬اینهاست که آنان گرفتاری میشمارند و در این باره یا‬ ‫در هر باره دیگری که گفتگو شود‪ ،‬‌همان پاسخ گذشته را دهند‪.‬‬

‫بدتر از این آنکه در این ده سال که ما به کوشش برخاسته ایم و به خواست خدا در برابر مادیگری و بیدینی‌‬ ‫ایستاده‪ ،‬دین را به روی بنیاد بسیار استواری نهاده ایم و با یکایک گمراهیها و نادانیها نبردیده‪ ،‬تیشه ها به ریشه هر‬ ‫کدام فرو می آوریم‪ ،‬این کار ما به شیعیان گران می افتد‪ .‬زیرا در اندیشه ایشان باید این کار را امام ناپیدا کند‪.‬‬ ‫چنانکه گفتیم شیعیان کسان پرستند‪ .‬اینان که آرزومندند امام ناپیدا پیدا شود و جهان را به نیکی آورد‪ ،‬آن نیکی‌‬ ‫جهان را چندان نمی خواهند که بودنش را با دست امامشان میخواهند‪ .‬اینست از کارهای ما دلتنگ میباشند‪.‬‬

‫داستان اینان داستان آن کودک نادانیست که به لجنزاری افتاده بود و یکی که میخواست دستش را گیرد و‬ ‫بیرون آورد تن در نمی داد و فریاد میزد: ‪»‬باید مادرم بیاید!»‪ ،‬در حالیکه مادرش نیز نمی بود و نتوانستی آمد‪.‬‬

‫فراموش نمی کنم روزی با یکی از ملایان گفتگو میداشتم و چنین گفتم‪ :‬شما میگویید مهدی خواهد آمد و یکی از‬ ‫کارهایش این خواهد بود که همه کیشها و دینها را براندازد و همگی مردم را به یکراه آورد‪ .‬من میپرسم‪ :‬این کار را‬ چگونه خواهد کرد؟‪ ...‬آیا با «معجزه» خواهد کرد که مردمان شب بخوابند و بامدادان که بیدار شدند همگی شیعی‌‬

  1. فدا شوم ‪ ،‬باید خودش بیاید‬ (ویراینده‫)‬