برگه:Davari.pdf/۴۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫‌هرکسی که از ایرانیان یا از دیگران به کربلا رود و بیاید کمتر رخدهد که دروغهایی همراه نیاورد‪ .‬زمانیکه‬ ‫خردسال میبودم بارها شنیده بودم‪ :‬در کربلا مرغی هست آشکاره گوید‪» :‬کشته شد حسین!» دروغی به این آشکاری‬ ‫بسر زبانها میبود و کنون هم هست‪.‬‬

‫در مشهد بارها دیده شده دو سه تن خودشان سنگی را غلطانیده به صحن آورده و آنگاه گفته اند‪» :‬سنگ‬ ‫به زیارت آمده». ‬این بازی را بارها به میان آورند و کسی از ملایان و دیگران ایراد نگیرد‪ .‬زیرا چنین گویند‪:‬‬ ‫«باعث استحکام عقیده عوامست!!‫»‪.‬‬

‫در سال ‪) ۱۳۰۷‬خورشیدی) که یک ماه در مشهد میزیستم بارها این بازی را با دیده دیدم‪ .‬روزی پرسیدم‪» :‬این‬ ‫سنگ خودش آمده است؟‪ «...‬پاسخ دادند‪» :‬آری خودش به زیارت آمده‪ .‬خیلی سنگها می آیند!»‪ .‬گفتم‪ :‬از کدام در‬ ‫آمد؟!‪ .‬آیا به زمین میغلطید یا در هوا میپرید؟!‪ .‬در اینجا درماندند و یکی از ایشان چنین گفت‪» :‬ما آنهاش ندیدیم‪.‬‬ ‫اینجا دیدیم به زیارت آمده!»‪ .‬چون ژاندارمی در پشت سرم می ایستاد چنین پاسخی دادند‪ ،‬وگرنه رفتار دیگری‬ ‫کردندی‪.‬‬

‫این شیوه ایشانست که «معجزه» سازند و اگر کسی نپذیرفت و به چون و چرا پرداخت «ایمان» او را سست دانند‬ ‫و یا نام «بابی»[۱]‪‬ به رویش گزارند و به آزارش کوشند‪ .‬در اندیشه آنان هرچه درباره امامان گفته شود باید پذیرفت‪.‬‬ ‫بایای شیعیگری درست‪ ،‬‌همینست‪.‬‬

‫در سال ‪) ۱۳۳۰‬قمری؛ویراینده) که روسیان توپ به گنبد مشهد بستند و جاهای گلوله تا دیرگاهی میماند که‬ ‫من خود آنها را دیدم در بسیاری از شهرها چنین میگفتند‪» :‬گلوله ها بازگشته به میان خودشان افتاده است». ‬‌هنوز این‬ ‫دروغ از میان نرفته است و باز هم توان شنید‪.‬‬

‫تاکنون بارها این دروغ را به میان انداخته اند‪ :‬روز عاشورا یا فلان شب قتل‪ ،‬فلانمرد که با بهمان زن درآمیخته‬ ‫بوده بهم چسبیده اند و جدا نمی توانند شد‪ .‬این را کوششی در راه کیش خود میپندارند که چنین دروغهایی را‬ ‫بسازند و بپراکنند‪.‬‬

‫آنچه من به یاد میدارم یکبار این دروغ را‪ ،‬در محرم در باکو به میان انداختند‪ .‬من خردسال میبودم داستانش را‬ ‫در تبریز شنیدم‪» :‬حاجی رضا نامی با یک زن روسی روز عاشورا درآمیخته و هر دو بهم چسبیده اند»‪ .‬شیعیان به‬ ‫یکدیگر مژده میدادند و داستان را با پر و بال بیشتری باز میگفتند‪ .‬شکوهی مراغه ای همین داستان را بشعر کشیده و‬ ‫چاپ کرده است‪ .‬یکبار نیز امسال در رمضان در تهران آنرا به میان آوردند‪» :‬یک سرباز هندی یا آمریکایی در‬ ‫شهرنو با یک زن بدکاره شب بیست و یکم رمضان درآمیخته و بامداد که بیدار شده اند هر دو بهم چسبیده بوده اند‬ ‫که ناچار به بیمارستان برده اند»‪.‬‬

‫این دروغ را چندان پراکندند که در روزنامه ها نوشته شد و گروه انبوهی در برابر بیمارستان گرد آمدند و‬ ‫‌هرچه گفته میشد دروغست و چنان چیزی نبوده باور نمیکردند‪ .‬بدتر از همه این میبود که بیشتر کسانیکه از جلو‬

  1. ‬خواست اینان از «بابی» پیروان علی محمد باب میباشد که دعوی امام زمانی کرده است ‪.‬‬ (‬ویراینده‫)