برگه:Davari.pdf/۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

گفتار سوم ‪:‬‬

زیانهایی که از این کیش برمیخیزد‬

‫شیعیگری گذشته از آنکه با خرد ناسازگار است و از این راه ایرادهای بسیاری به آن توان گرفت‪ ،‬به زندگانی‌‬ ‫نیز زیانهای فراوان میدارد‪ ،‬و ما اینک برخی از آنها را در این گفتار یاد خواهیم کرد‪:‬‬

نخست‪‬: این کیش پیروان خود را به گمراهی انداخته از دین دور میگرداند‪ .‬شیعیان خود را «فرقه ناجیه» ‫نامیده دین را جز همان کیش خود نشناسند‪ .‬ولی راستی به آخشیج[۱] ‬آن میباشد و اینان بیکباره از دین بیرونند‪.‬‬

‫دین چیست؟‪ ...‬مردم معنی دین را نمیدانند و آنرا یکچیز بی ارجی وا می نمایند‪ ،‬ولی ما‬ ‫دین را به یک معنای بسیار والایی میشناسیم‪.‬‬

‫دین یکچیز است‪» :‬شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن به آیین خرد»‪.‬‬

‫لیکن از آن‪ ،‬دو رشته نتیجه بدست آید‪ :‬یکی «خدا را شناختن و به خواست او پی بردن و‬ ‫آیین او را دانستن»‪ ،‬دیگری «آمیغهای زندگی را شناختن و آنها را بکار بستن و جهان را آباد‬ ‫گردانیدن و از آسایش و خرسندی بهره یافتن»‪.‬‬

‫این دو رشته است هوده هایی که از دین بدست آید‪ .‬ولی شیعیگری به وارونهٔ همه اینهاست‪ .‬آنچه شناختن خدا‬ ‫و آیین اوست‪ ،‬ما نشان دادیم که سران این کیش خدا را نشناخته و او را بسیار خوار داشته اند‪ .‬نشان دادیم که چه‬ ‫گستاخیها با خدا کرده اند‪ ،‬چه دروغهایی به او بسته اند‪ ،‬چه ریشخندهایی سزا شمارده اند‪ .‬گاهی خدا را پادشاه‬ ‫مغولی پنداشته اند که به نزدش میانجی باید برد‪ .‬گاهی اسکندر مقدونیش دانسته اند که بهر چند تن کشته‪ ،‬‌هزار سال‬ ‫سوگواری میخواهد‪ .‬گاهی خود را یاوران او گردانیده اند‪ .‬گاهی آفرش را به پاس هستی خود شمارده اند‪ .‬از هرباره‬ ‫خدا و دستگاهش را افزاری برای پیشرفت کار خود گردانیده اند‪.‬‬

‫ببینید گستاخی را تا بکجا رسانیده اند‪» :‬‌هر که حسین را در کربلا زیارت کند مانندهٔ کسیست که خدا را در‬ ‫عرش زیارت کرده»‪» .‬با هستی امامست که زمین و آسمان پایدار میباشد و به پاس اوست که مردم روزی میخورند»‪.‬‬

‫«هرکه بگرید و بگریاند و یا خود را گریان نماید[۲] ‬بهشت به او بایا شود»‪ .‬باید پرسید‪ :‬چرا؟!‪ .‬مگر گریستن به‬ ‫کشتگانی چکاریست و چسودی از آن تواند برخاست که خدا چنان مزدی دهد؟!‪ ...‬چنین گزافه دهی از خدا چه‬ ‫سزاست؟!‪...‬‬

  1. آخشیج = ضد‬ ‫(‬ویراینده)
  2. نماید = نشان دهد‬ ‫نمودن = نشان دادن‬ ‫(‬ویراینده)