سوم :این گفته ها که «خدا ما را از آب و گل والاتری آفریده» یا «خدا جهان را به پاس هستی ما پدید آورده» یا «کارهای شما هر روز به ما نشان داده شود» و مانندهای اینها که در کتابهای شیعی فراوانست ،آیا چه دلیلی همراه داشته؟!.
کسیکه به چنین سخنانی برمیخاسته آیا نبایستی دلیل یاد کند؟! .آیا به چنین دعوی هایی بی دلیل برخاستن راه لافگویی را به روی فریبکاران و هوسبازان باز کردن نمی بوده؟! .مثلا بهاﺀ اﷲ که دعوی خدایی کرده آیا نتوان گفت که مایه گستاخیش اینگونه سخنان میبوده؟!...
از آنسوی آیا آن امامان چه جدایی با مردم میداشته اند؟! ...آیا نه آنست که هر یکی همچون دیگران ناخواهان به این جهان آمده و ناخواهان میرفته و همچون دیگران خورده و خوابیده و بیمار گردیده و آسیب دیده و هیچگونه برتری در میان نبوده؟! ...با اینحال آن گزافه ها سرودن چه معنایی داشته؟!...
در جاییکه بنیادگزار اسلام با آن جایگاه و با آن برگزیدگیش ،خود را یکتن همچون دیگران میخوانده به بازماندگان او چه میرسیده که به چنین سخنانی زبان گشایند؟!...
این سخنان گذشته از آنکه دروغست گستاخی با خدا میبوده .ما نیک نمی دانیم این سخنان کدام یکی از خود آنان سر زده و کدام یکی را پیروان ساخته و به ایشان بسته اند ،بهرحال چنین دعویهایی را جز بیدینی و خداناشناسی نتوانیم شمرد.
ما یکی از هوده هایی که از دین میخواهیم آنست که مردمان معنی جهان و زندگانی را نیک شناخته بدانند که خدا همگی را یکسان آفریده و تنها در سایه نیکوکاریست که یکی را به دیگران برتری تواند بود .یکی از هوده هایی که میخواهیم آنست که کسی به چنین لافهای ناسزا نتواند برخاست و مردمان به چنان گزافه هایی نتوانند گروید .به اینگونه لافهایی برخاستن و یا آنها را پذیرفتن جز بیدینی نتواند بود.
چهارم :شیعیان با آن باورهایی که درباره امامانشان میداشته اند آنان را در پهلوی برانگیختگان نشانیده ،بلکه بالاتر از آنان گردانیده اند .زیرا در نزد آنان امام برگزیده خدا میبوده ،همه دانشها را میدانسته ،همه زبانها را میشناخته ،از ناپیدا آگاه میشده ، هرکسی میبایسته ازو فرمان برد ،آسمان و زمین با هستی او آرام میگرفته ،معنی قرآن و دین را کسی جز آنان نمی دانسته .با این ستایشها که از امام میکنند او را بالاتر از برانگیختگان میگردانند .ما میپرسیم :دلیل این باورها چیست؟! ...پس چرا از چنین امامانی در قرآن یادی نشده بود؟!...
بسیار شگفتست که پیغمبر اسلام آشکاره میگفته» :من از ناپیدا آگاه نیستم»[۱]، اینان میگویند امامانشان آگاه میبوده اند و داستانها از ناپیدا دانی آنان می آورند.
بسیار شگفتست که پیغمبر اسلام از نتوانستنی (معجزه) ناتوانی مینموده[۲].
- ↑ در قرآن در دو جا گفته شده » :لا اعلم الغیب» .در جای دیگری گفته شده » :لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوﺀ».
- ↑ در قرآن در یکجا چند نتوانستنی میخواهند » :و قالوا لن نؤمن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا اوتکون لک جنات من نخیل و اعناب فتفجر الانهار خلالها تفجیرا اویکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماﺀ و لن نؤمن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقرأه او تسقط السماﺀ کما زعمت علینا کسفا او تأتی باﷲ و الملائکه قبیلا ) «...میگفتند یا از زمین چشمه ای بشکاف و یا باغی پدید آور که خرماستان و انگورستان باشد و چشمه ها از میان آن بگذرد ،یا تراخانه ای از زر باشد ،یا به آسمان بالا برو ،یا کتابی نوشته از آسمان فرود آور ،یا آسمان را بسر ما بریز ،یا خدا و فرشتگان را بجلو ما بیاور ) .در پاسخشان میگوید: »سبحانک هل کنت الا بشرا رسولا» ( آیا من جز یکتن آدمی ام که خدا بسوی شما فرستاده ) (سوره اسری ـ بنی اسرائیل « «۱۷آیه ۹۰تا ) ۹۳نشانی آیه ازویراینده)) .در جای دیگری میگوید » :و ما منعنا ان نرسل بالایات الا ان کذب بها الا ولون» (از اینرو نتوانستنی نمیفرستیم که در گذشتگان فرستادیم و دروغش دانستند ) .در جای دیگری میگوید » :و قالوا لولا انزل علیه آیات من ربه قل انما الایات عنداﷲ و انما انا نذیر مبین» :گفتند پس چرا نشانی «نتوانستنی» به او داده نمیشود بگو نشانه ها در نزد خداست و من جز یک ترساننده نمیباشم ) ( سوره عنکبوت « «۲۹آیه ۵۰مکی (نشانی آیه از ویراینده))