برگه:Davari.pdf/۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

‫گردانیده بود‪ .‬ابوبکر و عمر با زور او را به کنار زدند‪ ،‬و با زور او را واداشتند که به خلافت ابوبکر گردن گزارد»‪ ،‬و‬ ‫بدین دستاویز زبان نفرین و بدگویی به ابوبکر و عمر و عثمان و بسیاری از یاران پیغمبر میگشادند‪ .‬به دروغ بافی‌‬ ‫گستاخ گردیده میگفتند‪» :‬عمر چون رفت علی را ِبکِشد و بیاورد که به ابوبکر بیعت کند دختر پیغمبر در را نمیگشاد‪.‬‬ ‫عمر او را میانه لنگه در و دیوار گزاشت و او «محسن» نام بچه ای را سقط کرد و از همین گزند بود که از جهان‬ ‫درگذشت»‪.‬‬

‫از اینگونه داستانها که تاریخ آگاهی نمی داشت بسیار می گفتند‪.‬‬

‫چون بنیاد کار را به گزافگویی و تندروی گزارده بودند رفته رفته از این اندازه هم گذشتند و این زمان سخنان‬ ‫دیگری به میان آوردند‪» :‬‌هرکه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد بیدین مرده است» ‪» ،[۱]‬خدا ما را از آب و گِل‬ ‫والاتری آفریده و شیعیان ما را از بازمانده آن آب و گل پدید آورده»‪» ،[۲]‬خدا دوستی و پیروی ما را به زمینها نشانداد‪،‬‬ ‫آنها که پذیرفتند بارده شدند و آنها که نپذیرفتند شوره زار گردیدند‪ ،‬به کوهها نشانداد‪ ،‬آنها که پذیرفتند بلند‬ ‫گردیدند و آنها که نپذیرفتند پست شدند‪ ،‬به آبها نشانداد‪ ،‬آنها که پذیرفتند شیرین شدند و آنها که نپذیرفتند شور‬ ‫گردیدند»‪» ،‬کارهای شما هر روزه به ما نشانداده میشود که اگر نیکو کرده اید ما شاد باشیم و اگر بد کرده اید‬ ‫اندوهناک گردیم»‪» ،‬معنی قرآن را جز ما کسی نداند همه باید از ما بپرسند»‪ .‬از اینگونه سخنان بسیاری که جز لاف‬ ‫زدن و گزافه گفتن شمرده نشود‪ ،‬و گوینده اش بیگمان بیدین و خداناشناس میبوده‪ ،‬و ما نمیدانیم اینها را که گفته‬ ‫است‪ ،‬و آیا راستست و یا دروغ و ساخته میباشد‪.‬‬

‫بدینسان یکراه جدای دیگری در اسلام پیدا شده و گروهی خود را از مسلمانان جدا گردانیدند‪ .‬اینان دشمنی‌‬ ‫سخت با دسته های دیگر نشان میدادند و به سران اسلام از ابوبکر و عمر و دیگران نفرین و دشنام دریغ نمیگفتند‪ .‬در‬ ‫پندار اینان دیگران همگی بیدین میبودند و تنها این دسته از شیعیان دین میداشتند‪.‬‬

‫دیگران همگی به دوزخ خواستندی رفت و تنها اینان در بهشت خواستندی بود‪ .‬خود را «فرقه ناجیه» نامیده‬ ‫دیگران را همگی گمراه و تباه می شماردند‪ .‬چیزیکه هست با این کینه جویی و پافشاری‪ ،‬با دستور پیشوایشان‪،‬‬ ‫باورها و سَهِشهای[۳]‬ خود را پوشیده داشته با «تقیه» راه میرفتند‪.‬‬

‫جعفر بن محمد که ما او را بنیادگزار این کیش میشناسیم پسر خود اسماعیل را به جانشینی نامزد گردانیده بود‪.‬‬ ‫ولی اسماعیل پیش از وی مْرد (و این مرگ او داستانی پیدا کرد که خواهیم نوشت) و این بود پس از وی پسر‬ ‫دیگرش موسی الکاظم جانشین گردید‪.‬‬

‫در زمان این امام خلیفه عباسی بدگمان گردیده او را از مدینه به بغداد آورد و بیست و هفت سال در زندان نگه‬ ‫داشت تا درگذشت‪.‬‬

  1. من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه ‪.‬‬
  2. ان اﷲ خلقنا من اعلی علیین و خلق شیعتنا منا ‪.‬‬
  3. سهش (بر وزن جهش) = احساس‬ ‫(‬ویراینده)