پرش به محتوا

برگه:CharandVaParand.pdf/۸۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
'

انجمن گفته است که اگر بشنوم در طهران یک مو از سر قاتل فریدون باد برده امر میکنم همه علمای یزد حکم جهاد بدهند که هرچه پرویز هست و هر چه حاجی محمد تفتی مازار هست و هر چه هم زردشتی هست همه را مسلمانها در یک شب بکشند، باری نمیدانم دیگر چه بر سر داریم، خدا خودش خیر کند.

از سمنان

اینجا ها الحمدلله ارزانی و فراوانی است ، اگر مرک و میر نباشد یک لقمه نان رعیتی داریم می‌خوریم می‌پلکیم ، مستبد هم میانمان کم است ، همه‌مان مشروطه ایم . راستی جناب دخو مشروطه گفتم یادم آمد ، الان درست یک سال آزگارست که ما عمیدالحکما را بوکالت تعیین کرده‌ایم ، در این مدت هی روزنامه مجلس آمد هی ما باز کردیم ببینیم وکیل ما چه نطقی کرده ، دیدیم هیچی ، باز هم آمد باز هم تجسس کردیم دیدیم هیچی، نه یکدفعه نه ده دفعه نه صد دفعه آخر چند نفر که طرفدار عمیدالحکما بودند و از اول هم آنها مردم را وادار کردند که ایشان را ماها وکیل کنیم سر یک چلو کباب شرط بستند که این هفته نطق خواهد کرد، از قضا آن هفته هم نطق نکرد، هفته دیگر شرط بستند باز هم نطق نکرد.

هفته دیگر باز هم همینطور ، آن یکی هفته بازهمینطور، چه دردسر بدهم الان ششماه تمام است که هی اینها شرط می‌بندند هی باز می‌بازند ، بیچاره‌ها چه کنند دیگر از مال پسند از جان عاصی بیچاره‌ها میترسم آخر هرچه دارند سراینکار بگذارند و آخرش

۸۷