برگه:CharandVaParand.pdf/۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
چرند و پرند

بشوید، بلکه این مرگ و میر از میان شما ور بیفتد، اگر افتاد یکخدا بیامرزی هم برای رفتگان من سک روسیاه بفرستید، اگر نه آن وقت معین میشود که مرده‌هاتان کفن‌دهن گرفته‌اند، جمعیت خبر می‌کنید آدمی یک بیل نوک تیز هم برمی‌دارید میروید سر قبرستان قبرها را یکی یکی میشکافید تا میرسید بقبر مرده‌ای که کفنش را دهن گرفته میجود آنوقت یکدفعه با بیل گردنش را میزنید، اما باید درست ملتفت باشید که با یک ضربت گردنش جدا بشود اگرنه مرده سرلج میافتد آن وقت دیگر خدا نشان ندهد خدا آنروزها را نیارد که یکدفعه قرمیانتان خواهد افتاد، ببینم مطلب کجا بود، هان یادم افتاد.

آی خدا بیامرزدت مرد، ای نور بقبرت ببارد، این شب جمعه‌ای تو هم خدا بیامرزی میخواستی راست است که میگویند حرف بوقتش میکشد، انگار میکنی همین پریروز بود در همین «ونک مستوفی» خدا بیامرز بابا و مرحوم آقا نشسته بودند و خدا بیامرز بابا در همین مسئلهٔ کفن جویدن مرده‌ها تحقیق میکرد و میگفت این مطلب هیچ شک ندارد من خودم در سال وبایی بتجربه رساندم که در همین قبرستان کهنه گردن یکمرده‌ای را که کفنش را میجوید زدند فوراً وبا تمام شد و مردم آسوده شدند.

باری مطلب از دست نرود خدا رفتگان همهٔ مسلمانها را بیامرزد خدا من روسیاه را هم پاک کند و خاک کند.

بله مطلب اینجا بود که این کار را هم بکنید ببینید چه میشود اگر این بلا از سرتان رفع شد که شد اگر نشد دیگر چاره‌ای جز صبر نیست صبر کنید خدا صابران را دوست دارد، بگذارید عثمانی‌ها هر چه از دستشان برمیآید در حق شما کوتاهی نکنند آخر آخرت هم حساب است بگذار چشمشان کور بشود بیایند آن روز پنجاه هزار

۴۲