برگه:CharandVaParand.pdf/۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
علی‌اکبر دهخدا

جواب از اداره

والله آدم در کار مردم این روزگار حیران است، معلوم نمی‌شود عاقلند، معلوم نمی‌شود دیوانه‌اند، معلوم نمی‌شود چه چیزند، والله تاتوله بهوا پاچیده‌اند مردم مغز خر خورده‌اند، عقل از کلهٔ همه دررفته است، خوب جنابان آقایان «هر چه ارومیه ای هست» بنده چه بکنم وزیر جنک چه بکند، این بلایی است که از آسمان نازل شده، اینها همه سرنوشت خودمان است، همهٔ اینها را خودهاتان در عالم ذر قبول کرده‌اید. چشمتان چهارتا می‌خواستید عقلتان را بسرتان جمع کنید قبول نکنید، تقدیر را که نمی‌شود برگرداند. شما را بخدا دو دقیقه کلاهتان را قاضی بکنید، شما نوشتید که برو بوزیر جنک بگو من هم تجربهای هفتاد سالهٔ خودم را کنار گذاشتم رفتم گفتم، آنوقت وزیر جنک بمن چه خواهد گفت، نخواهد گفت ای احمق ای دیوانه از دست من بندهٔ ضعیف چه بر می‌آید من با قضای الهی چه چاره بکنم؟ نخواهد گفت این تقدیر ارومیه‌ای‌هاست که زنهاشان اسیر بشود، مردهاشان کشته بشود، اولادشان را پیش چشمشان قطعه قطعه کنند، دهاتشان را آتش بزنند، مسجدهاشان را عثمانیها طویلهٔ اسبهاشان قرار بدهند؟ از شما خودتان انصاف میخواهم خواهد گفت یا نخواهد گفت؟

بله! منتها محض رحم و مروتی که دارد در عالم آقایی یک چیز دیگر هم خواهد گفت، مثلا خواهد گفت لعن چهارضرب هم در این مواقع برای رفع بلا مجرب است، مثلا خواهد گفت این مرک و میری که توی شما افتاده بلکه یکی از مرده‌هاتان کفن می‌جود، خوب حالا پیش از آنکه من خودم را سنک روی یخ بکنم و شما هم بی‌عقلی و بی‌شعوری خودتان را پیش وزیر جنک ثابت بکنید از من سک روسیاه قبول کنید، و از حالا بروید مشغول لعن چهار ضرب

۴۱