برگه:CharandVaParand.pdf/۲۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
علی‌اکبر دهخدا

بله کنیاک آدم است. کنیاک یک زنی است. خدایا. حالا اگر کنیاک ما را نبخشد چه خاک بسر کنیم. این گناه نیست که ما چندین سال پشت سر یک آدم غیبت کنیم و بیچاره یک زن دست و پا کوتاه را سرکه شیره بدانیم.

بله، این معصیت بزرگی است. من حالا در حضور همهٔ شما مسلمانها اقرار میکنم که کنیاک خانم آدم است. کنیاک خانم خانهٔ آبداری باشی حضرت والاست. کنیاک خانم چهار پنج هزار تومان گوش بزاز و بقال و عطار را بریده و حالا که جانشین گلین شده بیچاره طلب‌گارها دستشان جایی بند نیست، هر کس ادعای طلب بکند، کتک میخورد، حبس میشود. نفی میشود و اگر خدای نکرده آدم بگوید بعضی از... اصفهان بعد از آنکه دستی بسر و گوش کنیاک خانم کشیدند و مطلب بازاری شده کنیاک را از شهر بیرون کردند و برای گوش بری کسبه بطهران ارمغان فرستادند آن وقت دیگر آدم دو دفعه کافر میشود.

بله مطلب اینجاست که ما دهاتی‌ها فقط تا شهر نیاییم هیچ چیز نمی فهمیم. بله، ما دهاتی‌ها تصور میکردیم که سید، آخوند، مجتهد، وقتی اسم فرنگی بشنوند از غایت تقدس دهانشان را کر می‌کشند. حالا که بشهر آمده‌ایم می‌بینیم یکنفر آدم که هم سیدست، هم مجتهدست، هم آخوندست، هم برادر یک مجتهد بزرگ انباردار هاست در روز سه‌شنبهٔ پنجم همین ماه ساعت نه فرنگی با یک نفر دیگر در زرگنده با مینورسکی شارژدافر روس خلوت می‌کنند. بعد از آن یکساعت و نیم دیگر هم با همان مینورسکی صاحب و آن شخص دیگر خدمت سفیر مشرف میشوند و یکساعت و نیم هم با او خلوت میکنند و آخر هم سید بهر دوی آنها دست میدهد و سوار درشکه‌اش میشود و آن سید کلفته را جلو درشکه نشانده و هیچ دستش را در آن آبهای جاری

۲۷