برگه:ChaharMaqaleh.pdf/۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در ترتیب آفرینش

خویش باز شود خاصه در عالم کون و فساد پس ما که ممکن‌الوجودیم اصل ما نیستی است و او که واجب‌الوجود است عین او هستی است و هم او جل ثناؤه و رفع سناؤه در کلام مبین و حبل متین می‌فرماید کل شیء هالک الا وجهه، اما باید دانست که این عالم را که در خلال فلک قمر است و در دایرهٔ این کره اول او را عالم کون و فساد خوانند و چنان تصور باید کرد که در مقعر فلک قمر آتش است و فلک قمر گرد او درآمده و در درون کرهٔ آتش هواست آتش کرد او در آمده و در درون هوا آب است هوا کرد او درآمده و در درون آب خاک است آب گرد او درآمده و در میان زمین نقطه ایست موهوم که هر خطی که ازو بفلک قمر رود همه برابر یکدیگر باشند و هر کجا ما فرود گوئیم آن نقطه را خواهیم یا آنچه بدو نزدیکتر است و هر کجا زبر گوئیم ازو فلک اقصی را خواهیم با آنچه بدو نزدیکتر است و آن فلکی است زبر فلک‌البروج و از آنسوی او هیچ نیست و عالم جسمانی بدو متناهی شود یعنی سپری گردد اما الله تبارک و تعالی بحکمت بالغه چون خواست که درین عالم معادن و نبات و حیوان پدید آرد ستارگان را بیافرید خاصه مر آفتاب و ماه را و کون و فساد اینها بحرکات ایشان باز بست و خاصیت آفتاب آن است که چیزها را بعکس گرم کند چون برابر باشد و بمیانجی گرمی برکشد یعنی جذب کند، آب را ببرابری گرم میکرد و بتوسط گرمی جذب بمدتی دراز تا زمین را یک ربع برهنه شد بسبب بسیاری بخار که ازین ربع صاعد گشت و بیالا بررفت و طبع آب آن است که روا بود که سنگ شود چنانکه ببعض جایها معهود است و برأی‌العین دیده میشود پس کوهها پدیدار آمد از آب بتایش آفتاب، و زمین از آنچه بود درین پارهٔ بلندتر شد و آب ازو فرو