بابیگری راه روشنی در پیش رو نمیدیده اند ،با یکدیگر بکشاکش پرداخته خونها میریخته اند ،با مسلمانان همیشه پیکار میداشته اند .از اینسو در ایران دولت یا مردم به هرکه گمان بابی بودن میبرده اند ،آسوده نگزارده چه بسا میکشته اند .میرزا یحیی ازل که جانشین باب و پناهگاه بابیان میبود ،کاری از دستش برنیامده چاره ای به این نابسامانیها نمیتوانسته .نوشته هایی که از باب مانده بود گرهی از کار نمیگشوده.
در چنین هنگام آشفتگی بابیان ،میرزاحسینعلی که خود یکی از سران آنها شمرده میشد ،بهتر دانسته که آوازی برآورد و بنام «من یظهره اﷲ» که راهش باز میبود بکار پردازد که هم دستگاهی برای خود و خاندانش درچیند و هم سامانی بکارهای بابیان دهد و از دشمنی که میان آنان و ایرانیان پدید آمده بود بکاهد و فشار و سختی را کمتر گرداند .بهمین آهنگ بکار پرداخته و بیش از همه بنابود گردانیدن نوشته های باب که مایه رسوایی میبود کوشیده. نیز آتش کینه را در دلهای بابیان فرو نشانده و با دولت و توده ایران در آشتی کوبیده.
اگر از دیده بابیگری نگریم ،بهاﺀ ببابیان نیکی کرده که بدی نکرده .اگر از راه تاریخ بداوری پردازیم ،گمراهیها چون حلقه های زنجیر بهم پیوسته تا به اینجا رسیده .ما در پیش گفته ایم که بهائیگری میوه بابیگری ،و بابیگری میوه شیخیگری ،و شیخیگری میوه شیعیگری است .از این راهها ایرادی ببهاﺀ نیست .ایراد ما از دیده آمیغهاست.
آیا راست است که باب مهدی میبوده و آن دین و شریعت را با دستور خدا گزارده؟! ..اگر راست است پس چشده ده و اند سال نگذشته بهاﺀ که بگفته خود خدای کوچکی میبوده برخاسته و دین و شریعت دیگری بنیاد نهاده؟! ..چشده که دین و شریعت باب را از میان برده؟!..
شما اگر از بهائیان بپرسید» :شوند آنکه برانگیختگان یکی پس از دیگری آمده چیست؟ ..یک پیغمبری که برخاسته چرا باید دیگری نیز برخیزد؟ ،«..پاسخ خواهند داد» :چون هر زمان مقتضای دیگری دارد باید در هر زمان یکی از مظاهر امراﷲ برخیزد و شریعتی مطابق مقتضیات زمان بگزارد» . میگوییم» :بسیار نیک .این سخنتان را درست نادرست ،پذیرفتیم .ولی در سیزده سال که از کشته شدن باب تا برخاستن بهاﺀ گذشته آیا درخواستهای زمان دیگر شده؟! ..آیا شریعت باب هنوز تا پایان گزارده نشده[۱] و بیرون نیامده کهن گردیده؟! ..آیا چنین سخنی را میتوان پذیرفت؟!.«..
بهاﺀ دو سال بزرگتر از باب میبوده .اگر خدا خواسته بوده که این برخیزد و دین بنیاد گزارد چه نیازی بسید باب و برخاستنش میبوده؟! ..چرا از نخست خود این برانگیخته نشده؟!..
بهائیان در برابر این ایراد درمانده بپاسخهایی برمیخیزند که اگر نگفتندی بهتر بودی .مثلا چون درمیمانند چنین میگویند» :ما که نمیتوانیم بخدا ایراد گیریم» .باید پاسخ داد :هنوز دانسته نشده که اینها از سوی خدا بوده .دلیلی در میان نیست و خود پیداست که از سوی خدا نیست زیرا آیین خدا در این باره روشن است و هیچگاه نبوده که دو برانگیخته دینگزار در یک زمان باشند.
میگویند» :هر پیغمبر بزرگی باید پیش از او مبشری باشد .چنانکه یحیی پیغمبر مبشر مسیح بود .نقطه اولی نیز مبشر جمال مبارک بوده» .میگویم : اینکه پیش از هر برانگیخته مژده رسانی باشد بیدلیلست .بلکه دروغ بودنش آشکار
- ↑ » بیان» که کتاب شریعت بابست ناانجام مانده.