برگه:BAHAYIGARI b2.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
بهائی‌گری/ احمد کسروی
 

‫برخی میگویند‪ :‬ملامحمدعلی باوری بباب نمیداشته و بابیگری را دستاویزی برای جنگ با دولتیان و ملایان‬ ‫گرفته بود‪ .‬ولی این نه راستست‪ .‬زیرا محمدعلی مرد ساده و بی نیرنگی میبوده‪ .‬میباید گفت‪ :‬ملامحمدعلی از بس‬ ‫بملایان و دولتیان خشمناک و در پی جنگ و کینه جویی میبوده‪ ،‬‌همدردی و هم سهشی با بابیان او را بباب گروانیده‪.‬‬ ‫‌هرچه هست با آشنایی که ما به بیمایگی و درماندگی باب و بی ارجی گفته های او میداریم نشدنیست که بگوییم‬ ‫ملامحمدعلی از روی فهم و داوری خرد بباب گرویده‪ .‬ملامحمدعلی‪ ،‬چنانکه من نوشته های او را دیده ام[۱] ‬نه آن‬ ‫میبوده که پوچی سخنان باب و غلط بودن آنها را نفهمد‪.‬‬

‫حاجی میرزا جانی در «‬نقطه الکاف» درباره ملامحمدعلی بسخنان بیپایی پرداخته‪ .‬زیرا مینویسد ‪» :‬حقیر در‬ ‫دارالخلافه در منزل محمودخان کلانتر خدمت ایشان رسیدم و آن جناب محبوس بودند بجهت اخلاص کیشی بآن‬ ‫حضرت»‪.‬‬

‫در حالیکه من بیست سال پیش در زنجان در این باره ببازجویی و بازرسی بسیار پرداخته ام و از روی گفته های‬ ‫پیرمردان و از روی برخی یادداشتها این بیگمانست که ملامحمدعلی پیش از رفتن بتهران بابیگری ننموده‪ ،‬و گویا در‬ ‫‌همان هنگام درنگ در تهران است که با باب و پیروان او بهمبستگی پیدا کرده‪.‬‬

‫سپس از زبان خود ملامحمدعلی مینویسد‪» :‬‌همینکه خبر ظهور آن جناب بمن رسید و بقدر یک صفحه کوچک‬ ‫از آیات آن نقطه فرقان را دیدم هوش از سرم بدر شد و بی اختیار در عین اختیار تصدیق حقیت ایشان را نمودم‪ ..‬زیرا‬ ‫که معجزه اشرف پیغمبر را از ایشان دیدم هرگاه انکار میکردم انکار حقیقت مذهب اسلام را کرده بودم»‪ .‬ما نمیدانیم‬ ‫این دروغها را ملامحمدعلی گفته یا حاجی میرزا جانی از خود ساخته‪ .‬اگر این سخنان راست باشد باید بگوییم‬ ‫ملامحمدعلی بیمایه تر و نافهمتر از خود باب میبوده‪ .‬نافهمی و بیمایگی بالاتر از این چه باشد که کسی عربی بافیهای‬ ‫غلط و پوچ باب را با آیه های قرآن بیک ارج شناسد؟!‪ ..‬ما در پیشتر نمونه ای ازگفته های باب در «‬تفسیر سوره کوثر» ‫که آنرا در برابر قرآن و در آغاز کار خود نوشته آوردیم و در اینجا نمونه دیگری را میآوریم تا خوانندگان در پیش‬ ‫چشم دارند‪.‬‬

‫باب در این کتاب پس از آنکه خود سوره را «تفسیر» کرده و یکرشته سخنان پوچ و شگفت آوری بهم بافته‪،‬‬ ‫دوباره بازگشته و بیکایک حرفهای آن «تفسیر» آغازیده که درباره الف چنین می نویسد‪:‬‬

‫ثم الالف القائمه علی کل نفس التی تعالت و استعالت و نطقت و استنطقت و دار و استدارت و اضائت‬ ‫فاستضائت و افادت و استفادت و اقامت و استقامت و اقالت و استقالت و سعرت و استسعرت و تشهقت و استشهقت و‬ ‫تصعقت و استصعقت و تبلبلت و استبلبلت و ان فی الحین اذن اﷲ لها فتلجلجت ثم فاستلجلجت و تلالئت ثم فاستلا‬ ‫لئت و قالت با علی صوتها تلک شجره مبارکه طابت و طهرت و ذکت و علت نبتت من نفسها بنفسها لنفسها الی‬ ‫نفسها‪...‬‬

‫یک نکته در کار بهائیگری و بابیگری آنست که این کیشها در میان شیعیگری پدید آمده و کسانی که بآنها‬ ‫میگروند‪ ،‬راستی آنست که از میان پندارهایی درآمده بمیان پندارهایی میافتند‪.‬‬

  1. ملامحمدعلی پیش از بابی بودن کتابهایی نوشته که بچاپ نرسیده‪ .‬ولی نسخه هایی از آنها در خانه ها هست‪ .‬من یکی از آنها را بنام «صواعق» خوانده ام‪.‬‬