ورقه علیا خواهر عبدالبهاﺀ
در میان یاران باب آنکه داستانش شگفت مینماید ملا محمدعلی زنجانیست .اینمرد یکی از ملایان بزرگ بشمار میرفته و خود شیخی نمیبوده و با اینحال بباب گرویده و با دولت بجنگ برخاسته.
داستان او اینست که در آنزمان یکی از دو تیرگیها میان ملایان ،دو تیرگی اخباری با اصولی میبوده .یکدسته از ملایان اخباری و یکدسته اصولی میبودند و اینان با یکدیگر دشمنی سختی مینمودند .چنانکه میرزا محمد اخباری را با یکتن از شاگردانش در کاظمین کشتند و ریسمان بپاهاشان بسته در کوچه ها کشیدند.
در زنجان ملا محمدعلی اخباری ،و دیگر ملایان اصولی میبودند ،و از اینرو کشاکش و دشمنی در میانه شان میرفت .چون ملا محمد علی پیروان بسیار میداشت و خود مرد بیباکی میبود ،ملایان و همچنین دولتیان ازو ترسیده نامه ها بتهران نوشتند .این در سالهای اخیر محمدشاه میبود و حاجی میرزا آقاسی دستور فرستاد که ملامحمدعلی را گرفتند و بتهران روانه گردانیدند. ملامحمدعلی چند زمانی در تهران میزیست تا چون محمدشاه مرد و در میانه آشفتگی برخاست ،فرصت یافته خود را بزنجان رسانید.
در زنجان پیروان پیشواز بزرگی کردند .ملامحمدعلی چون میدانست دولت او را بحال خود نخواهد گزاشت، بنگهداری خود پرداخته آشکاره بدولتیان و ملایان دشمنی نشان داد .در همان هنگامست که بابیگری آشکار گردانیده و همگی پیروانش آنرا پذیرفته اند ،و کم کم کار بجنگ و خونریزی انجامیده.