برگه:BAHAYIGARI b2.pdf/۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
بهائی‌گری/ احمد کسروی
 
  لمعات وجهک اشرقت و شعاع طلعتک اعتلی  
  ز چه روالست بربکم نزنی بزن که بلی بلی  
  ز جواب طبل الست او ز ولا چو کوس بلا زدند  
  همه خیمه زد بدر دلم سپه غم و حشم بلا  
  چه خوش آنکه آتش حیرتی ز نیم به قله طور دل  
  فصککته و جلعته متد کد کا متزلزلا  
  پی خوان دعوت عشق او همه شب ز خیل کروبیان  
  رسد این سفیر مهیمنی که گروه غمزده الصلا  
  من و وصف آن شه خوبرو که زدند صلای بلا برو  
  بنشاط و قهقهه شد فرو که انا الشهید به کربلا  
  چو شنید ناله مرگ من پی ساز من شده برگ من  
  فمشی الا مهر ولا و یکی علی مجلجلا  
  هله ای گروه امانیان بکشید هلهله این زمان  
  که ظهور دلبر ما عیان شده فاش و ظاهر و برملا  
  گرتان بود طمع لقا ورتان بود هوس بقا  
  ز وجود مطلقه مطلقا بر آن صنم بشوید لا  
  تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیر من حزین  
  همه غمم بود از همین که خدا نکرده کنی خطا  
  تو که فلس ماهی حیرتی چه زنی ز بحر وجود دم  
  بنشین چو طوطی و دمبدم بشنو خروش نهنگ لا  

‫درس خواندن قره‌العین چنین بوده: ‬پدر او حاجی ملاصالح و عموهایش حاجی ملامحمدتقی و حاجی ملاعلی‬ ‫از مجتهدان بزرگ آنزمان بوده‌اند و در قزوین دستگاهی بزرگ داشته‌اند‪ .‬دو مدرسه در پهلوی خانه‌هاشان بنیاد‬ ‫گزارده بوده‌اند‪ ،‬یکی بزرگ برای طلبه‌ها و دیگری کوچک برای فرزندان و بستگان خودشان (که این مدرسه‌ها ‫اکنون هم برپاست و نویسنده آنها را دیده‌ام). ‬‬ ‫ملامحمدتقی همانست که هنگامیکه شیخ احمد احسایی بقزوین آمده بود او را تکفیر کرد و هیاهوی بزرگی ‫در سراسر ایران براه انداخت‪ .‬با اینحال برادرش حاجی ملاعلی و یکی از خویشانش حاجی ملا عبدالوهاب از‬ ‫شاگردان شیخ احمد و از پیروان او میبودند (ملاعلی سپس از پیروان باب نیز گردید). ‬‬

‫قره‌العین از بچگی درس خوانده و چون همیشه در میانه عموها و عموزادگان و پدر و برادرانش که گروهی ‫میبودند «مباحثه‌ها» میرفته از آنها بهره جسته‪ .‬چون مدرسه کوچک خانوادگی بخانه‌شان پیوسته و در میانه راهی باز