میدانم بهائیان این را بگردن نخواهند گرفت و دلیل خواهند خواست .اینست یک جمله از نوشته های او را بعنوان نمونه میآورم .همان لوح احمد که آنرا شاهکار خود شمرده و برای هر بار خواندنش مزد صد شهید نوید داده، جمله نخست او اینست:
هذه ورقه الفردوس تغن علی افنان سدره البقاﺀ بالحان قدس ملیح.
معنی آنکه» :این برگ بهشت است و آواز میخواند بروی شاخه های درخت کنار باز ماندن (بقاﺀ) با آهنگهای نمکدار پاکی (قدس)».
در این جمله غلطهایی هست که یکایک میشمارم» (۱ :تغن» اگر بمعنی «آواز خواندن» است بایستی بگوید: «تغنی» (۲بایستی بسر «قدس» الف و لام آورد و بگوید «القدس» » (۳ملیح» اگر صفت «الحان» است بایستی بگوید: «الملیحه» . در این واژه دو غلط رخ داده :یکی آنکه بجای «معرفه»» ،نکره» آورده . دیگری آنکه بجای «مذکر»، «مونث» یاد کرده .از آنسوی خواندن برگ بروی شاخه ها چه معنی میدارد؟! ..آن بلبل است که بروی شاخه ها خواند نه برگ .از این گذشته «سدر» درخت کنار در عربستان و جاهای بی آب پیدا شود و اینکه در قرآن نامش آمده بهر آنست که درخت دیگری در عربستان کمتر شناخته میبوده .در ایران که اینهمه درختهای گوناگون میباشد و کمتر کسی درخت کنار را دیده چه جای آن میبوده؟! ..تنها این یکی نیست .بیشتر جمله هایش از اینگونه است.
در اینجا بهائیان پاسخهایی میدهند که اگر ندادندی بهتر بودی ،مثلا میگویند» :کتاب اصلی جمال مبارک ایقان است که بفارسی نوشته» .در حالیکه این دروغ است» .ایقان» را بهاﺀ اﷲ پیش از دعوی من یظهره اللهی نوشته . کتاب ارجدار او که با قرآن برابر میشمارند «اقدس» میباشد که سراسر بعربیست .همچنین باب کتاب نخستش که در برابر قرآن نوشته «تفسیر سوره کوثر» است که آن نیز سراسر بعربیست .اما «بیان» اگرچه آنرا بعربی و فارسی هر دو نوشته ولی عربیش بیشتر میباشد.
بهرحال این بیگمان است که باب و بهاﺀ زبان فرهش را جز عربی نمیشناخته اند و هریکی میخواسته در برابر قرآن ماننده سازی کند .بهاﺀ اﷲ نماز و دعا و زیارتنامه را نیز بعربی ساخته است .اینکه گاهی فارسی نیز نوشته اند از اینروست که فارسی میدانسته اند و بهوس نوشتن با آن افتاده اند .چنانکه پسر بهاﺀ عبدالبهاﺀ چون سالها در استانبول و ادرنه در میان ترکها زیسته و ترکی یاد گرفته بوده ،هوسبازانه گاهی هم لوحهای ترکی (که بسیار خنک است) نوشته. نوه او شوقی افندی چون در انگلیس درس خوانده و انگلیسی خوب میداند گاهی به انگلیسی نیز خبرهایی بیرون میدهد.
گاهی نیز بهائیان چنین پاسخ میدهند» :بقرآن نیز ایراد گرفتند» .یکی از مسیونرهای مسیحی بنام هاشم شامی بقرآن چند ایرادی گرفته و آن دستاویزی در دست اینان گردیده .باید گفت :قرآن در حجاز در میان عرب پدید آمد و کسی بآن ایرادی نگرفت در جای خود که همگی از استواری و شیوایی جمله های آن در شگفت شدند .اگر پس از هزارسال یک مسیونر مزدور مسیحی چند ایرادی بآن گرفته پیداست که چه ارجی بآن توان نهاد؟! ..آنگاه هاشم شامی بسراسر قرآن بیش از پنج یا شش ایراد نگرفته و این جز از آنست که جمله های «بیان» سراپا غلط است و به «اقدس» نیز در هر صفحه ای چند غلطی توان شمرد.