میباشد .در این باره تنها داستان یحیی با عیسی هست که آن هم ارجی از تاریخ نمیدارد .هرچه هست مژده رسان باید تنها مژده رساند ،نه آنکه خود را برانگیخته ای نماید و دینی گزارد .آنگاه ما نیک میدانیم که سید باب دعوی مهدیگری میداشت و مهدی بدانسان که پنداشته شیعیان و دیگران میبوده خود جداگانه برانگیخته والایی شمرده میشده.
بهرحال همان باب دینی بنیاد نهاده و شریعتی گزارده که کار بزرگش اینها بوده .عنوان مژده رسانی از باب بسیار دور است .آری باب گاهی نام «من یظهره اﷲ» برده .ولی این در نوشته های او بوده و از زبانش هیچگاه سخنی در این باره شنیده نشده .آنگاه چنانکه گفتیم من یظهره اللهی که باب گفته برای زمان بسیار دورتری میبوده .زیرا همان باب «منی» را پاک شمرده میگوید :بپاس من یظهره اﷲ است که از آب ناپاکی پدید نیاید .من یظهره اللهی که باب یاد کرده با بهاﺀ سازشی نمیداشته.
روزی بیکی گفتم» :این گفته شما که باب را مژده رسان پیدایش بهاﺀ میشمارید بدان میماند که پزشکی که بر سر بیمار خواهد رفت ،نوکرش را از پیش فرستد که آگاهی رساند ،و آن نوکر بسر بیمار رفته خود را پزشک نامد و بکار درمان پرداخته ببیمار دواها خوراند و دستور حجامت دهد ،و در گرماگرم اینکار ،خود پزشک رسیده همه آنها را بیهوده شمارد و درمان را از سر آغازد .آیا چنین کاری دور از خرد نخواهد بود؟!..
شگفتر آنکه روزی یک مبلغ بهایی با من سخن میگفت و به این ایراد چنین پاسخ داد» :نقطه اولی که نام نبی بروی خود نگذاشت!» .گفتم :این پاسخ مرا ناچار میگرداند که داستانی یاد کنم :یکی از آشنایانم میگوید سوار اتومبیل میبودیم و از تبریز بتهران میآمدیم .میان راه در یکجا اتومبیل ناچار شد پس بزند .من نگاه میکردم دیدم در پشت سر ما تیر تلگرافست و اتومبیل که پس میزند بآن تیر آهنین خواهد خورد .این بود گفتم» :پشت سر تیر تلگراف هست» ،چون گوش نداد دوباره گفتم .باز گوش نداد و همچنان رفت و با سختی بآن تیر خورد که هم ما رنجی یافتیم و هم به اتومبیل آسیبی رسید .من زبان بنکوهش گشاده گفتم» :منکه دو بار صدا کردم پشت سر تیر تلگرافست چرا گوش ندادی؟! .«..گفت» :تو که نگفتی هوپ! .«..از این پاسخ همگی خندیدیم.
ششم :یک ایراد بزرگ دیگر عربیگوییهای باب و بهاﺀ است .این از چند راه جای ایراد است:
نخست :اینان از کوتاه بینی چنین میدانسته اند که زبان فرهش (وحی) جز عربی نتواند بود .چنین میدانسته اند که تنها دلیل پیغمبر اسلام براستگوییش قرآن میبوده .اینان نیز باید ماننده آنرا پدید آورند .اینست بعربی گویی پرداخته آنگاه کوشیده اند که تا توانند ماننده سازی کنند .بویژه بهاﺀ که خواسته درست ماننده آیه های قرآن را سازد ،اینست همچون قرآن پیاپی آورده» :لو انتم تعلمون»» ،انه لهوالغفورالکریم»» ،انه لهو الباقی الکافی الغفور الرحیم» و مانند اینها.
دوم :باب و بهاﺀ هر دوشان عربی را نیک نمیدانسته و جمله های غلط آورده اند و پاسخهایی که در این باره داده اند در پیش آورده ایم .نوشته های باب بسیار غلط میباشد و در بسیار جاها در خور فهم نیست .اما بهاﺀ چنانکه نوشته اند برخی از یارانش نوشته های او را درست میگردانیده اند .با اینحال در آنها نیز غلط بسیار است .گذشته از آنکه جمله هایش خنک و عامیانه میباشد و ناشیگری از هر سوی آن پیداست.