برگه:Azari-zabane-bastan.pdf/۵۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
آذری یا زبان باستان آذربایجان / احمد کسروی
۵۱
 

اما معنی نام باید دانست آن از دو بهر جداگانه پدید آمده: یکی «باک» و دیگری «وان» و ما از هریکی جداگانه سخن میرانیم:

۱) باک: کسانیکه بزبانهای کهن ایران از هخامنشی و پهلوی و زبانهای دیگر آری آشنایند کلمه های «باک» و «بک» و «بغ» بگوشهای ایشان آشنا خواهد درآمد. چه این کلمه ها که همگی یکیست در آن زبانها بوده و بمعنی «خدا» بکار میرفته، و ما آنرا در سکه های پادشاهان ساسانی از اردشیر و شاپور و دیگران نیز مییابیم که در میان لقبهای پادشاهی یکی هم این آورده میشود، ولی گویا در اینجا بمعنی «بزرگ» میباشد. هم ما گمان میبریم که «باک» و یا رویه های دیگر آن بمعنی پرستش نیز بکار میرفته است.

۲) وان: ما این کلمه را همچون «گان» در آخر بسیاری از نامهای آبادیها پیدا میکنیم. از شیروان و نخچوان و هفتوان و میشوان و گامیشاوان و مهروان و گیلوان و مادوان و بسیار از اینگونه، و چون از دیده زبانشناسی «وان» و «گان» یک کلمه بشمار رود و بآسانی توان پذیرفت که همان «وان» است که در پاره جاها «گان» گردیده، اینست هر دو را بیک معنی گرفته باین نیز همان معنی را میدهیم که بآن دادیم. روشنتر گویم: این را نیز بمعنی جا و زمین و یا بمعنی پیوستگی میگیریم.

پس «باکوان» یا «باکاوان» بمعنی شهر یا سرزمین خدا، یا خدایی بوده و کنون «باکو» بهمان معنی است. ما این را از روی کاوش زبانشناسی میگوییم، ولی تاریخ هم آنرا استوار میدارد. زیرا چنانکه از تاریخهای کهن ـ بویژه از آنها که بزبان ارمنی نوشته شده ـ پیداست در زمانهای ساسانی و اشکانی شهرهایی که دارای آتشکده یا بتخانه بوده آنها را «باکاران» مینامیده اند. چنانکه آبادیهایی با یکی از ایندو نام در ارمنستان و آذربایجان بسیار بوده است، و ما از اینگونه نامها در جاهای دیگر نیز پیدا میکنیم ـ از «بگوا» در آذربایجان و زنگان و افغانستان، و بغستان (بهستون ـ بیستون) در کرمانشاهان، و بجستان و بغلان در خراسان، و مگستان در زنگان، و فغستان در گلپایگان، و بجند در آذربایجان، و مانند اینها.

نیز ما این را میدانیم که در باکو آتشکده ای بوده و آتشی بخود روشن میشده و همیشه آتش پرستان آهنگ آنجا میکرده اند و هنوز نشانه هایی از آنها برپاست که این پشتیبانی دیگری از تاریخ درباره آن معنی میباشد.

بردوا: شهر بزرگی در آران و کرسی آنجا بوده که اکنون ویرانه اش مانده و این نام است که در کتابهای عربی «بردعه» ساخته اند. اما معنی نام آن نیز از دو بهر آمده: یکی «برد» و دیگری «وا». معنی برد را نمیدانیم. «وا» سبکشده «وان» است و در بسیاری از نامهای آبادیها آمده.

دیلمقان: از شهرهای کوچک آذربایجانست اما معنی آن، باید گفت درست کلمه «دیلمگان» بوده که از دو بهر «دیلم» و «گان» پیدا شده گویا گروهی از دیلم در آنجا نشسته اند و این نام پیدا شده.

رویین دز: جایی از کردستانست و چون پیش از زمان مغول دز استواری بوده در تاریخها شناخته میباشد و گویا همانست که اکنون «رواندوز» مینامند. در آذری بجای دز «دوز» میآمده. بهرحال معنی نام روشن است.

زرین رود: نام دیرین قزل اوزن است و معنی آن روشن میباشد.

سرد رود: نام یک آبادی در دو فرسخی تبریز است و معنی آن آشکار است.