برگه:Azari-zabane-bastan.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
آذری یا زبان باستان آذربایجان / احمد کسروی
۲۲
 

ما این را گذشته از آنکه باندیشه درمییابیم دلیل نیز از برای آن در دست میداریم. زیرا از نوشته هایی که با خط پهلوی از زمان ساسانیان و آغاز اسلام بازمانده بوده و از چندگاه پیش شرقشناسان اروپایی و برخی دیگر آنها را بدست آورده و بنام کتابهای پهلوی بچاپ رسانیده اند، دو نوشته ایست یکی بنام «ادیباتکار زریران» (یادگار زریران) و دیگری بنام «درخت آسوریک» (درخت سوری)، و آنچه نگارنده جسته و دریافته ام این دو نوشته در آذربایجان نوشته شده، و اینست از رهگذر زبان با دیگر کتابهای پهلوی جدایی در میان است و ما در آن کلمه هایی میبینیم که جز در آذری و یا در آذربایجان پیدا نمیشود.[۱] از اینرو ما آنها را پس از اوستا نمونه دوم از زبان آذربایجان میشناسیم.[۲] و از اینجا پیداست که در زمان ساسانیان گذشته از آذری (که بیگمان در آنزمان نیز میبوده) زبان دیگری آذربایجان را ـ یا بهتر گویم: همه سرزمین مادان را ـ بوده که بیشتر در نوشتن بکار میرفته است، و هنوز تا آن زمان جدایی میانه شمال و جنوب بحال خود بوده. پس از آن در قرنهای چهارم و پنجم اسلامی میبینیم که با آنکه جغرافی نگاران عرب آذری را زبان آذربایجان مینمایند و برخی از ایشان اینرا هم مینگارند که زبانیست ویژه خودشان و دیگران آنرا نتوانند فهمید، با اینحال قطران و شاعران دیگر را میبینیم که با فارسی یا زبان همگانی آنجا شعر سروده اند.

جدایی شمال و جنوب چگونه از میان میرود ؟…

این خود نکته ایست که چون نوشتن و خواندن در میان یک توده رواج گرفت زبان ایشان یکسان و یکرو گردد و کمتر جدایی میان این گوشه و آن گوشه از رهگذر زبان بازمانده. از اینروست که ما میبینیم پس از اسلام دیگر جدایی میان شمال و جنوب ایران در زبان همگانی نمانده و شعرهای قطران و دیگران را که گفتیم در آذربایجان سروده اند، با شعرهای خراسان و فارس در زبان نزدیک بهم مییابیم. اگرچه شاعران بیشتر در شیوه سخن پیروی از یکدیگر میکرده اند و بیشتر از اینروست که از رهگذر زبان بهم نزدیک بوده اند، چیزیکه هست این با گفته ما ناسازگار نیست و همین پیروی از یکدیگر چه در شعر سرودن و چه در کتاب نوشتن بوده که زبان را یکسان و یکرو گردانیده.

میتوان گفت که این یکرویی در زبان همگانی از زمان ساسانیان آغاز شده. زیرا از زمان ایشان بوده که خواندن و نوشتن برواج افزوده و میانه این گوشه و آن گوشه کشور پیوستگی پیدا شده است، و چون پادشاهان ساسانی از تیره فارس میبودند و در دربار زبان فارس بکار میرفت میتوان گفت که آن زبان چیره تر درآمده و در آمیزشی که میانه زبانهای شمال و جنوب و دیگر جاها پیدا شده چیرگی آنرا بوده است. «زبان دری» که میگویند باشد که همین بوده که چون در دربار سخن رانده میشده بنام آنجا دری خوانده شده.

بهرحال در قرنهای چهارم و پنجم اسلامی که ما نمونه ها از زبان فارسی از آن زمانها در دست میداریم جدایی را که گفتیم میان شمال و جنوب میبوده از میان رفته مییابیم، و چنانکه گفتیم میتوان پنداشت که دو گونگیهایی که در بسیاری از کارهای (فعلها) زبان فارسی در میان میباشد، چنانکه از نوشتن مینویسم و بنویس، و از رشتن میریسم و بریس و از افروختن میافروزم و بیفروز و از دیدن میبینم و ببین میآید، و در برخی ریشه ها در همه جا دوگونگی پیداست

  1. در ترکی آذربایجان دسته انبوهی از کلمه های فارسی بکار میرود چنانکه خواهیم آورد و اینها بازمانده از آذریست.
  2. از این دو دفتر بسخن درازی نیاز هست که میباید جداگانه از آنها گفتگو کرد و آن کلمه ها را که میگوییم جز در آذری یا آذربایجان یافته نمیشود نشان داد.