برگه:Anvari poems.pdf/۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۹
کتاب قصاید
 
  قطرهٔ باران ازو بر روی آبی کی چکید کو کلاهی بر سرش ننهاد حالی از حباب؟  
  جلوهٔ احسان خود در عمر کردستی تو؟ نه گر همه صد بدره زر بودست و صد رزمه ثیاب  
  خود خراب آباد گیتی نیست جای تو ولیک گنجها ننهند هرگز جز که در جای خراب  
  آسمان‌قدرا، زمین‌حلما، خداوندا، مکن با کسی کز تو گزیرش نیست بی‌جرمی خطاب  
  ای ز استسلام انصاف تو جز بخت ترا یک جهان را برده اندر سایهٔ عدل تو خواب  
  خو نکردستم بمهجوری، مران زین ساحتم حق همی داند بری السّاحتم من کل باب  
  از پی صاحب غرض رفتم، بیفتادم ز راه این مثل نشنیده‌ای باری؟ «اذا کان الغراب»  
  چین ابروی تو بر من رستخیز آرد، فکیف روزها شد، تا سلامم رانفرمودی جواب؟  
  داشت روشن روز عیشم آفتاب عون تو وز عنا آمد شبم، «حتی توارت بالحجاب»  
  لطف تو هر ساعتم گوید که: هین! الاعتذار! قهر تو هر لحظه‌ام گوید که: هان! الاحتساب!  
  من میان هر دو با جانی بغرغر آمده در کف غم چون تذروی مانده در چنگ عقاب  
  خودرروا باشد که چشمی کز جهان روشن بتست هر شبی پر باشد از خون و تهی باشد ز خواب؟  
  از فلک در بندگی تو سپر هم نفگنم گر بخون من کند تیغ حوادث را خضاب  
  نیست در علمم که جز تو کس خداوندم بود هست بر علمم گوا «من عنده ام‌الکتاب»  
  دانی آخر چون تویی را بد نباشد چون منی چون کنم؟ برداشتم از روی این معنی نقاب  
  گر تو خواهی ور نخواهی بنده‌ام تا زنده‌ام این سخن کوتاه شد، «والله اعلم بالصواب»  
  تا خیام چرخ را نبود شرج همچون ستون تا طناب صبح را نبود گره چونانکه تاب  
  در جهان جاه لشکرگاه اقبال ترا خیمه اندر خیمه بادا و طناب اندر طناب  
  عرض تو چون جرم گردون باد ایمن از فساد عمر تو چون دور گردون باد فارغ از حساب  
  از بلندی پایگاه دولتت فوق‌الفلک وز نژندی جایگاه دشمنت تحت‌التراب  

در ستایش یکی از صدور

  چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب بگسسته شد ز خیمهٔ مشکین شب طناب  
  بنمود روی صورت صبح از کران شب چون جوی سیم برطرف نیلگون سراب  
  جستم ز جای خواب و نشستم بخانه در یک سینه پر ز آتش و یک دیده پر ز آب  
  باشد که بینم از رخ نسرین او نشان باشد که یابم از لب نوشین او جواب  
  کاغذ بدست کردم و برداشتم قلم و آلوده کرد نوک قلم را بمشک ناب  
  اول دعا بکردم برحسب حال خویش گفتم هزار فصل و نماندم بهیچ باب