طرفداری و پشتیبانی هر یک از دو عامل متضاد صلح و جنگ از دیرگاهی مورد بحث و آزمایش نویسندگان و سیاستمداران جهان بوده. هر یک برای اثبات مدعای خویش داد سخن داده و جهت پیش بردن به منظور خود دلائل و شواهدی اقامه کردهاند ولی آنچه مسلم و مورد اعتراف هر دو دسته است آنکه، ارتش نه تنها یکی از عناصر مؤثر جنگ میباشد، بلکه بهترین وثیقه حفظ صلح بشمار میاید، وجود ارتش مجهز و نیرومند برای تحقق آمال و آرزوی هر دو دسته ضروری بوده و تنها با این وسیله نظریه آنها تأمین و تضمین خواهد شد. آری این قولیست که جملگی بر آنند :
ابقاء صلح و آرامش امکانپذیر نیست مگر با اعمال قدرت و داشتن ارتشی نیرومند، تا بتواند اراده جنگی را از دشمنان خود سلب نماید.
پس جنگجو و صلحجو هر دو باید برای نیل بمقصود آماده کارزار باشند عقاید و نظریات آندسته که میگویند «قوی باش تا توسری نخوری» و دفاع از جنگ از جمله بدیهیات و احتیاجی به شرح و بسط ندارد.
ولی اظهارات آنهائیکه سنگ صلح را بسینه میزنند و خود را دوستدار و غمخوار نوع بشر معرفی مینمایند از هر لحاظ در خور غور و بررسی است. زیرا کمتر اتفاق افتاده و میافتد که حقیقتاً عشق بصلح و بشردوستی کمال مطلوب و محرک اصلی این اشخاص باشد. برعکس آنچه بتجربه رسیده و در عمل به ثبوت رسیده آنستکه این تظاهرات اغلب برای استتار مقاصد واقعی و رسیدن بهدفهای نهائی و شیطانی بعمل میآید. یا اینکه در دوران سستی و کمزوری باین تشبثات دستآویز و اغتنام فرصت مینمایند. عاقل آنستکه دستخوش این افکار فریبنده «صلخواهی» نشده و در اندیشه های واهی و پوچ میدانرا برای حریف خالی نگذارند.
دستهای میگویند: حس نوعپروری و تمدن بشر مانع از بروز جنگ بوده و این عوامل اخلاقی معنوی مؤثر بالاخره جنگ را از بین خواهد برد.
گروه دیگر معتقدند اختلافات بینالمللی از راه داوری و حکمیت حل و فصل خواهد شد. ما در همین اوقات دیدیم متمدنترین دولتهای جهان برای پیش رفت