برگه:کاوه، دورهٔ جدید، سال دوّم، شمارهٔ ۴، ۴ خمسهٔ مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی، ۱ شعبان ۱۳۳۹ قمری، ۱۰ آوریل ۱۹۲۱ میلادی.pdf/۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
شماره ۴
صفحهٔ ۷
﴿ کاوه ﴾

در ۱۶ حزیران رومی (ژوئن) یعنی نزدیک باوّل تابستان بود و از آن تاریخ باینطرف بتدریج هر چهار سال یک روز عقب‌تر ماند تا در حدود سنه ۳۹۲ هجری نوروز باوّل حمل رسید و در سنه ۴۶۷ هجری نوروز در ۱۳ برج حوت یعنی ۱۷ روز بآخر زمستان مانده واقع بود که جلال الدّین ملکشاه سلجوقی ترتیب تقویم[۱] جدید جلالی‌را بنانهاد و نوروزرا در روز اوّل بهار که موقع نجومی تحویل آفتاب ببرج حمل قرار داده و ثابت نگاه داشت یعنی قرار شد در هر ۴ سال یکبار سال‌را ۳۶۶ روز بشمرند و پس از تکرار این عمل هفت بار یعنی پس از هفت مرتبه چهار سال (یا ۲۸ سال) دفعهٔ هشتم بجای آنکه سال چهارم‌را ۳۶۶ روز حساب کنند با سال پنجم (یعنی در واقع با سال ۳۳ از ابتدای عمل) این معامله را بکنند و بداین ترتیب رویهم رفته سال جلالی نزدیکترین سالهای معمول دنیا میشود بسال شمسی حقیقی که ۳۶۵ روز و پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است. این عمل‌را که در واقع تعدیل میزان سال است — یعنی پر کردن کسر محّل آن مقداری که سال معمولی از سال حقیقی ناقص است و اضافه نمودن یک یاچند روز بر آن در هر چند سال یکبار و یاحذف آنچه زیادتر حساب شده با کسر کذاشتن مقداری در هر چند وقت — باصطلاح علمی کبیسه گویند. چون سال حقیقی یعنی مدّتی که از دقیقهٔ تحویل آفتاب به نقطهٔ اوّل حمل تا تحویل آن بدان نقطه در سال آینده میگذرد چنانکه در فوق ذکر شد بیشتر از ۳۶۵ روز و اندکی کمتر از ۳۶۵ روز و ۶ ساعت است حساب قدری پیچیده میشود چه اگر سال درست ۳۶۵ روز میبود که همان طور حساب کرده و پیش میرفتیم چنانکه ایرانیان قدیم حساب میکردند و در آنصورت چیزی هم کسر نمیآمد واگر درست ۳۶۵ روز و ۶ ساعت بودی که هر چهار سال یکمرتبه یک روز بیشتر یعنی ۳۶۶ روز میشمردیم ومسئله ختم و اشکال حلّ میشد چنانکه رومیان در قدیم و روسها و ملل بالکان و عثمانیها و ارمنی‌ها تا این اواخر بداین شکل حساب میکردند (و بعضی حالا نیز میکنند) ولی نکته آنجا است که در صورت اوّلی مبلغی کمتر و در صورت دوّم قدری بیشتر حساب کرده‌ایم و بتدریج اختلافی میان سال معمولی و حقیقی پیدا میشود و سال معمولی از وقت حقیقی خود جلوتر میافتد. بداین جهت است که اغلب ملل فرنگ از روی ترتیبی که در سنهٔ ۹۹۰ پاپ روم گریگوار سیزدهم وضع کرد هر چهار سال‌را یک روز بیشتر یعنی ۳۶۶ روز شمرده و آن سال‌را سال کبیسه مینامند ولی باز در هر صد سال یکبار یک سال کبیسه‌را (آخرین سال هر قرن مسیحی) نیز مثل سایر سالهای معمولی ۳۶۵ روز گرفته و در هر چهار صد سال یکبار در موقع صد ساله بر عکس این معامله‌را میکنند (یعنی باز ۳۶۶ روز میگیرند) که بداین وسیله سال عرفی تقریباً بسال شمسی حقیقی نزدیک میشود[۲] ولی باوجود همهٔ این دقّتها باز سال معمولی عین سال حقیقی نمیشود و در چند هزار سال یکبار باز ثانیه‌های زیادی یا کسری جمع شده یک روز زیاد و کم میآید و بهیچ ترتیب و هیچ نوع کبیسه جلوگیری از این فقره کاملاً ممکن نیست و نمیتوان سال معمولی‌را مطابق عین سال حقیقی کرد. فقط چیزی که میشود کرد کم کردن فرق آندواست بقدر امکان و بهمین جهت است که کبیسهٔ گریگوری از کبیسهٔ ژولیانی بهتر و کاملتر است و ترتیب تقویم جلالی از حساب گریگوری هم بسال حقیقی نزدیکتر است. این عمل یعنی کبیسه که برای نزدیک کردن سال معمولی بسال حقیقی است و عبارت از پر کردن کسر و ناقص یا حذف زیادی است در میان ملل مختلفه باقسام مختلفه بعمل میآمده و از آنجمله درمیان ایرانیان قدیم بدین ترتیب بوده که سال‌را همیشه ۳۶۵ روز میشمرده‌اند و بجهاتی مذهبی بجای آنکه هر چهار سال یک روز زیادتر بشمارند در هر صدو بیست سال یکماه اضافه میکردند یعنی سال را ۱۳ ماه شمرده و جلوتر میبردند[۳]. بعد از اسلام دیگر هیچ کبیسه در تاریخ یزدگردی بعمل نیامده[۴] و نوروز پارسیان که روز اوّل فروردین ماه باشد دائماً در دورهٔ سال میگردد و حالا در وسط تابستان واقع است[۵].

نوروز در اصل عید اموات بوده و روزی بوده که بعقیدهٔ ایرانیان قدیم ارواح مردگان بمنازل خود بر میگشتند. در این روز مردم برای ارواح گذشتگان دعا و نیاز میکردند و تقریباً مانند روز رغائب در میان مسلمین و یکشنبهٔ اموات در میان مسیحیان بوده. قرائن قوی در دست هست که این عید در ابتدای امر و عهد قدیم باز در اوّل حمل یعنی اوّل بهار بوده است و در عهد تألیف قسمت قدیم آوستا و زمان زردشت (یعنی در قرن هفتم قبل از میلاد مسیح) همین طور بوده است و شاید بیک نحوی که بر ما کاملاً معلوم نیست آنرا در اوّل حمل ثابت نگاه میداشتند بعدها بر حسب حدس بعضی علما[۶] در عهد داریوش اوّل و اواخر سلطنت او (در حدود سنهٔ ۵۰۵ پیش از میلاد مسیح) در موقعی که تقویم آوِسْتائی یعنی سال فروردین تا اسفندارمذ بجای تقویم قدیم ایرانی و سالی که ماههای آن باگادیس و گرماپادا و غیره بوده (و در کتیبهٔ بیستون وقایع بهمان تاریخ ثبت شده و از اوایل پاییز شروع میشد) رسماً در مملکت ایران قبول شد ترتیب کبیسهٔ سال معمولی بهم خورده و فقط در سال مذهبی و برای امور دینی و روحانی


  1. در این مقاله همه جا لفظ تقویم بمعنی ترتیب حساب سال و ماه استعمال شده که در کتب ایرانی لفظ (تاریخ) بجای آن استعمال میشود لکن چون کلمهٔ تاریخ در فارسی مشترک لفظی بوده ومعانی بسیار دارد و مثلاً بمعنی علم تاریخ که بفرانسه (histoire) باشد و تاریخ یکواقعه که بفرانسه (date) باشد و ثبت وقایع متوالیه که بفرانسه (chronologie) باشد و هم برای مبدأ تاریخ که بفرانسه (ère) باشد و حتّی گاهی برای ترتیب ماه و سال شماری که بفرنگی (calendrier) باشد استعمال میشود ما در این مورد بجای آن لفظ کلمهٔ تقویم‌را اختیار کردیم.
  2. در سنه ۹۹۰ (که مطابق سنه ۱۵۸۲ میلادی است) ملاحظه کردند که روز اوّل بهار در واقع ده روز جلوتر از آن روزی است که بنا بر تقویم زولیانی عادةً بایستی بیفتد بداین جهت پاپ گریگوار سیزدهم (از سنه ۹۸۰ تا سنه ۹۹۳ پاپ بود) در آن سال حکم کرد روز پنجم ماه اکتوبررا پانزدهم آنماه بشمرند و بعدها کبیسهٔ دقیق‌تر مذکور در متن‌را اجرا کنند.
  3. آن سال‌را یعنی سال صدوبیستم‌را که ۱۳ ماه داشته «بهیزک» یعنی مبارک مینامیدند.—این ترتیب کبیسه فقط در میان موبدان برای سال مذهبی که ثابت بوده مرسوم بوده است نه برای سال عرفی.
  4. مگر یکبار در میان پارسیان هندوستان که یک قسمت از زردشتیان که معروف به «شاهنشاهی» هستند بدانقرار حساب میکنند.
  5. برای شرح مبسوط حساب تقویم ایرانی واصل نوروز رجوع شود بشماره ۵–۶ از دورهٔ قدیم کاوه.
  6. وست West پهلوی شناس معروف در دیباچهٔ خودش بکتاب دین گرْت پهلوی.