برگه:کاوه، دورهٔ جدید، سال دوّم، شمارهٔ ۴، ۴ خمسهٔ مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی، ۱ شعبان ۱۳۳۹ قمری، ۱۰ آوریل ۱۹۲۱ میلادی.pdf/۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
شماره ۴
صفحه ۱
سال دوّم (دورهٔ جدید)

این روزنامه هر ماه یک بار در ۱۶ صفحه نشر میشود

عنوان مراسلات

Rédaction «Kaveh»

Berlin-Charlottenbourg

Leibnizstr. 64

 

آدرس تلگرافی:

Rouznakaveh Berlin

کافی است

قیمت اشتراک
سالیانه ششماه
در ایران .. ۳ تومان و نیم ۲ تومان
در آلمان .. ۱۰۰ مارک ۶ مارک
در سایر ممالک یک لیرهٔ انگلیسی ۱۲ شلینگ

ممکن است معادل مبالغ فوق بمظنّهٔ روز بپول هر مملکت دیگری فرستاده شود.


قیمت هر شماره برای تک‌فروشی در ایران ۳ قران است

۴ خمسهٔ مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی — غرّهٔ شعبان سنهٔ ۱۳۳۹

۱۰ آوریل فرنگی ۱۹۲۱ میلادی Jahrg 2 Nr. 4 Neue Folge

نکات و ملاحظات

مدرسهٔ ورامین و مجلس ملّی ایران ما در شمارهٔ گذشته باین مطلب اشاره کردیم که عموماً اخلاق اجتماعی بواسطهٔ تحسین و تقبیح عامّه نشو و نما یافته و رایج میشود و تشویق یا طعن عمومی یک خُلق‌را پرورش میدهد و یا برطرف میسازد. اسب‌تازی و تیراندازی در میان عشایر ایران، مهماننوازی و حمایت از پناهندگان در میان چادرنشینهای عرب، ریاضت‌کشی و درویشی در هند، قتل کفّار در افغانستان و دشمنی ملل غیر ترکی در عثمانی فقط نتیجهٔ مدح و آفرین و تشویق و تحسین عمومی مردم آنجاها و تکرار منظّم و متواتر و متوالی در این باب است که گوشها از پنج سالگی تا دم مرگ دائماً همان تحسین و تقبیح‌را مکرّر میشنود و بدینطریق یک ملکهٔ راسخه و عقیدهٔ استوار در دلها پیدا میشود. وقتیکه یک خصلت و یا پیشه مقبول عامّه و مرغوب شد صاحبان آن حرفت یا خصلت محترم و مورد ستایش عمومی میشوند و تحسین و آفرین آنها در زبانها مشوّق دیگران میگردد و بتدریج هر صاحب استعداد و با لیاقتی از اوّل جوانی همّت خودرا بر آن میگمارد و سعی میکند که آن پیشه‌را پیش گیرد و در آن صفت کامل شود تا هم نان و هم نام و شهرت بدست بیاورد و میان قوم خود عزت و حرمت داشته باشد.

در ایران پیش از ظهور مشروطیّت شهرت و حرمت مال فقها و اهل محراب و منبر بود و نقل مجالس و محافل ذکر حرکات فلان آقا و فرمایشات فلان واعظ بود و بدینجهت بچّه‌ها هم از ده سالگی مشق منبر رفتن کرده و در خانه تقلید روضه خوان معروف شهررا در میآوردند و مادر و عمّه و خاله نیز باین شوق و هوس مبارک وی قربان و صدقه میرفتند. بعد از انقلاب سنهٔ ۱۳۲۴ اشتغال بسیاست و پیشوائی ملّت بسیار شیوع پیدا کرد و هر شخص باهوش و با استعداد در این خطّ افتاد که هم موجب شهرت و احترام است و هم وسیلهٔ منصب و مقام. جمعی اشخاص پاکدامن و درستکار بواسطهٔ شهرت و قبول عامّه که در آن کار است و عدّهٔ کثیری از خوانین طالب شغل دولتی و رجال دولت و بزرگان و اعیان و اشراف و علما نیز بواسطهٔ امکان تحصیل جاه و منصب و پول که در آن راه است پیشهٔ سیاست (یعنی مداخله در چگونگی حکومت) ورزیده و در بازار و حوزه‌ها و انجمنها و ادارات دولتی و مدارس دینی بتک و پو افتاده و مقامی برای خود در میان مردم قریهٔ خویش حاصل مینمایند. هر بزّاز و رزّاز و هر تاجر و پیله‌ور صبح در خانهٔ شیخ‌الأسلام است، عصر در منزل امام جمعه، وقت غروب پیش وزیر داخله، شب در حوزهٔ سیاسی اتّحادیّهٔ تجّار و با کمال سرگرمی مشغول مذاکرهٔ مطالب «ملّت» است با رئیس‌الوزرا یا شاه و گفتگوی سیاست خارجی، فردا صبح نیز در مجلس عالی دربار دعوت دارد و عصر باستقبال وکیل ابرقوه بیرون شهر میرود. ما از آن دستهٔ بزرگ که برای منافع غیرمشروع دنیوی پی اینکارها افتاده‌اند صرف نظر میکنیم و از دستهٔ کوچکتر دیگری که واقعاً برای ترقّی ملّت و مملکت در راه سیاست قدم میزنند سخن میرانیم. میخواهیم بگوئیم که یکی از مشوّقین عمدهٔ اینگونه مردم در پیمودن این راه باز شهرت پرستی و هوس تحصیل قبول عامّه است و دلیل آن این است که اگر فرض کنیم که یکی از این اشخاص بیک واسطه و دلیلی یقین کند که یک کارِ ظاهراً بیقدر و فی اهمیتّی مثلا آهنگری در قصهٔ نرماشیر بطور مجهول و بی‌شهرت موجب نجات قطعی ایران از مذلّت و باعث ترقّی عالی آن میشود محال است که ریاست فرقهٔ «اصلاحیّون»را در پایتخت که اورا مورد اقبال و ارادت و ستایش اهل بازار کرده و باعث شاه‌شناسی او و ملاقات با وزرا و طرف مشورت شدن در امور عامّه و وقت خواستن سفیر فلان دولت از او برای ملاقات گردیده رها کرده بنرماشیر برود (مگر آنکه این عزلت او در راه وطن باطّلاع عموم برسد و منشأ یک اقبال تازه‌ای برای او گردد). پس همانطور که در عهد گذشته علمای روحانی مقام پیشنمازی و واعظی‌را فقط محض ثواب و وظیفهٔ تدیّن بیش نگرفته بودند بلکه قبول عامّه و اقبال مریدان نیز یکی از اسباب عمدهٔ پیش گرفتن آن حِرفت بود و اگر فرضاً زاهد و فقیه مقتدای شهررا هاتفی صدا میداد و ویرا یقین میشد که زراعت در فلان ناحیه که قحط و غلا روی داده ثوابش پیش خدا بیشتر از پیشنمازی فلان قبّةالأسلام است هیچوقت حجّةالأسلام شهر مسند خودرا گذاشته و بی سروصدا بکشت و کار در دهات نمیرفت مگر آنکه بر همهٔ مردم این ترک دنیا و قصد قربت آقا معلوم شود همینطور محرّک