برگه:کاوه، دورهٔ جدید، سال دوّم، شمارهٔ ۴، ۴ خمسهٔ مسترقه ۱۲۹۰ یزدگردی، ۱ شعبان ۱۳۳۹ قمری، ۱۰ آوریل ۱۹۲۱ میلادی.pdf/۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
صفحهٔ ۸
شماره ۴
﴿ کاوه ﴾

کبیسه جاری و باقی مانده و سال رسمی از آنوقت باینطرف «ناقصه» یعنی غیر ثابت شده است و بر حسب ظنّ بعضی دیکر از علماء[۱] در زمان داریوش دوّم در سنه ۴۱۱ قبل از میلاد مسیح این ترتیب بعمل آمده است[۲].

تقویم آوِسْتائی جزو یک ترتیب زمان شماری بوده که در زمان قدیم در خیلی از ممالک آسیای غربی و مصر نیز با اندکی تفاوت جاری بود و بظنّ غالب منشأ اصلی آن از مصر بوده است. این ترتیب‌را (بجز بودن مبدأ سال در اوّل بهار) فرانسه‌ها نیز در جمهورّیت اوّلی خودشان جاری کردند و سالها دائر بود. در این ترتیب سال عبارت است از ۱۲ ماه سی روزه و پنج روز الحاقی در آخر سال. ترتیب مزبور با اصلاح کبیسهٔ آن بقرار تقویم ملکشاهی بچندین جهت بهترین شرکت حساب زمان است. اوّلاً برای آنکه ماهها کم و زیاد ندارد و حفظش آسان است ثانیاً پنج روز آخر سال‌را که مخصوص تهیّهٔ جشن نوروزی است و در واقع شب عید است و چهارشنبه سوری هم اغلب در آن واقع است میشود مخصوص تصفیهٔ حساب سالیانه و بستن دفترهای اداری و تجارتی کرد ثالثاً اوّل سال باوّل بهار که در واقع اوّل سال طبیعی است مصادف شده و اوّل هر فصلی هم تقریباً باوّل ماهی میافتد و هر وقت بخواهید از سه ماه تابستان حرف بزنید لازم نیست توضیح کنید که از هشتم حزیران تا هشتم ایلول رومی یا از ۲۳ ژوئن فرنگی تا ۲۴ سپتامبر است و بکمال سهولت توان کفت ماه تیر و مرداد وشهریور. این فواید وچندین نکتهٔ دیگر مزایای عمومی این ترتیب است که بهمان جهات جمهوریّت فرانسه که اساسش بر عقل و علم محض (بدون تقیّد بقیود گذشته) بود این ترتیب‌را قبول کرد. لکن برای ما ایرانیان تنها این مرجّحات عمومی در کار نیست بلکه صد مرتبه بالاتر و مهمّ‌تر از اینها (غیر از شمسی بودن سال) همانا مرجّح و بلکه موجب عمدهٔ قبول آن آیین ملّی بودن آن است که هر ایرانی طبیعةً بدان میل میکند و اجرای این ترتیب تا اندازه‌ای احیای سنّت ملّی قدیم است که هیچ زیانی هم بهیچ چیز مردم ندارد و ضمناً رسم مبارک ملّی هم تجدید میشود. بعد از ظهور اسلام هم همیشه این ترتیب در تمام ایران دائر بود و در عهد آل بویه و ملوک طبرستان بدان تاریخ مینوشتند و حتّی غزنویان جشن مهرگان و سده‌را نیز مانند نوروز بر پا میکردند و سلام عامّ در باری منعقد میکردند. یکی از مرجّحات این ترتیب هم آنست که هم اکنون نیز در بعضی ولایات ایران مانند نائین و بعضی نقاط مازندران عامّهٔ مردم بهمان حساب ماه و سال میشمرند.

چون لزوم تبدیل سال عرفی از قمری بشمسی اجماعی و مسلّم است و محتاج بدلیل و بر هان نیست لهذا ما میخواهیم در اینجا پیشنهاد کنیم که پیشروان اصلاح ایران در تبدیل سال بشمسی این ترتیب ملّی ایرانی‌را که از قدیم داشتیم و یکی از آثار و آداب نادر ما است که اتّفاقاً بر اغلب و حتّی همهٔ ترتیبات ملل دیگر در این موضوع برتری دارد و اسباب سر بلندی ما است پذیرفته و قدمی در احیای آثار ملّی بردارند که احیای رسوم وسنن و عادات ملّی قدیم و بومی (که با تمدّن منافات ندارند) یکی از امور مهمه در رستخیز ملّی است و برای بیدار کردن حسّ قومیّت و در واقع محکم ساختن ریشهٔ ملیّت این امور تأثیر عمده دارند و ایران بدانها بالیده یاد از عهد عظمت و جلال خود ونیاکان سربلند خو یش مانند اردشیر و نوشیروان میکند و اصلاً هم ملیّت عبارت از مجموع همین گونه امور و آثار و یادگارها است و پایهٔ آن روی این رسوم فرخنده گذاشته شده است.

بسیار حیف است که با داشتن این چنین تقویم منظّم و اسامی درخشان ماهها ایران جدید که گذشتهٔ خود را فراموش کرده بارشاد بلژیکیهای مأمور گمرک و بیگانه بآداب ملّی ایران وقتیکه حساب سال قمری عربی‌را در معاملات عرفی نسخ کرده وسال شمسی‌را مقرر میکند یک حساب موهوم و سال شماری یعنی ماههای نجومی بجای آن گذاشته و به جای صفر و جمادی و شوّال عربی سرطان و عقرب ودلو (!) نجومی‌را انتخاب کرده و در دوایر دولت جاری میکند. این علامات نجومی که اسم بروج آسمانی است هیچ مناسبت ذوقی باسامی ماهها و ترتیب حساب سال عرفی ندارد و هیچ ملّت این علامات موهوم‌را برای خود تقویم ملّی و حساب عرفی اخذ نکرده و نمیکند مگر ملّتی که اصلاً مثل اهالی سِنِگال و اوگاندا هیچ تاریخ ملّی و تمدّن قدیم نداشته باشند که برای اخذ اصطلاحات جدید خودشان سرچشمه‌ای باشد. بعضی ادارات ایران که فرنگیها در آن مدیرند هم اصلاً دفتر و مکاتباتشانرا بفرانسه مینویسند وچه در آنگونه مکاتبات و چه در نوشته‌های فارسی اصلاً تاریخ فرنگی را بهر دو معنی لفظ تاریخ استعمال میکنند یعنی هم مبدأ تاریخ‌را از هجرت حضرت رسول صلعم نگرفته از میلاد مسیح میشمرند و هم اسامی ماهها را بترتیب ژانویه و فوریه فرنگی میگیرند. این فقره دلیل نهایت بی قیدی است زیرا که مادامیکه یک مبدأ تاریخ عمومی بین الملل و غیر مذهبی در دنیا پیدا و معمول نشده (مثلاً بنای اهرام مصر یا ظهور هومِر شاعر یونانی یا اختراع الفبای صوتی) دلیلی ندارد که یک ملّتی تاریخ مذهبی خودرا کنار گذاشته و تاریخ مذهبی دین دیگریرا قبول کند بسیار بیمعنی است که ما تاریخ هجریرا کذاشته تاریخ میلادی مسیحی‌را اتخاذ کنیم. در حساب ماهها و اسم آنها ترتیب فرنگی هیچ حسن مخصوصی ندارد یک ماه ۲۸ روز است و دیگری ۳۱ و دیگری ۳۰ آنهم نه از روی قاعدهٔ مخصوص بلکه محض اینکه ماه ژویّه (ژولیه) و اوت (آوگوست) مطابق اسم امپراطور روم بود که تقویم را اصلاح کرد آن ماههارا ۳۱ روز یعنی بلندتر کرده و بواسطهٔ یک غرضی دیکر که با ماه فوریه داشت آنرا کوتاه کرد.

یک پیشنهاد بیغرضانه

نگارندهٔ این سطور که مدّت مدید در فنّ معرفت تقویم و تواریخ و تقویم های ملل قدیمه و جدیده تتبّع نموده است و حاضر است برای هر یک جمله از مطالب فوق یک رساله پرداخته و دلایل مشروحه اقامه کند برای اصلاح یک فقره از امورات ملّی که ترتیب زمان شماری باشد (و اصلاح آن


  1. Gutschmid: Berichte über die Verhandlungen der Kgl. sächsischen Gesellschaft der Wissenschaften zu Leipzig. Philologisch-historische Klasse, Sitzung 1. Juli 1862
  2. دلایل این حدسها مشروح است و این مقاله گنجایش آنرا ندارد طالبین رجوع کنند بمآخذ اصلی.