برگه:پیرمرد چشم ما بود.pdf/۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۶۷
ج. آل‌احمد
 

قبل از این قضایا -سال ۲۷ یا ۲۸- وقتی شاملو «افسانه» پیرمرد را تجدید چاپ کرد قلم‌اندازی درست کردم بعنوان «افسانهٔ نیما» که در دو سه شماره «ایران ما»ی هفتگی درآمد[۱]. آنوقتها هنوز «ایران ما» چنین خالی از همه چیز نشده بود و ما هم هنوز نمیدانستیم که جهانگیر تفضلی عادت دارد این و آن را بهم بیندازد و کیف کند. یا دست‌کم تکفروشی‌اش را بالا ببرد. کاری که حالا همهٔ روزنامه‌نویس‌ها یاد گرفته‌اند. اما سرم آمد. یعنی هنوز قسمت‌های آخر مطلبم در نیامده بود که پرتو علوی پرید وسط گود و دنبال همان خط و نشانه‌های سیاسی هارت‌وهورت کنان هم مرا و هم پیرمرد را کشید دم فحش. و من که مجادله کننده نبودم همانوقت چیزی بروزنامه نوشتم و عذرخواستم از ادامهٔ «افسانهٔ نیما» که آخر کار رسماً به «دفاع از نیما» کشیده بود. چون طرف آن مجادله هم پیرمردی بود و گمان کرده بود می‌تواند از این تنها نقطهٔ مشترک وجه شبهی کلی بسازد. غافل از آنکه توی آسیاب هم میتوان مو را سفید کرد. یادم است در آن قلم‌انداز دو سه شعرش را تقطیع کرده بودم و نشان داده بودم که این بدعت چندان کفرآمیز هم نیست؛ و همان افاعیل قدماست که گاهی یکی دو تاست و گاهی چهارتاونیم. مثلاً خواسته بودم مطلبی را عوام فهم کنم -دنبالهٔ همان بحث با همکاران فرهنگی-و همین مطلب بعدها دست جوانترها افتاد و در دفتر شعری که با «مرغ آمین» پیرمرد شروع شده بود فرهنگ فرهی در همین راه گامی زده بود[۲]. راستش همین جورها بود که مطالب «مشکل نیما» کم‌کم برایم گشوده میشد. چیزی از این قضایا نگذشته بود که باز پیرمردم بدام سیاست افتاد. و نام و امضایش شد زینت‌المجالس مطبوعات آن دستهٔ سیاسی. و این نه بصلاح او بود که روزبروز پیلهٔ خود را تناورتر میکرد و نه مورد انتظار ما که میزدیم و می خوردیم و صف بسته بودیم و قلمهای تیز داشتیم. این بود که نامهٔ سرگشاده‌ای باو نوشتیم هتاک و سیاست‌باف.[۳] و او جوابی بآن داد که برای خودش شعری بود با همان نثر معقد و اصلا کاری بکار سیاست نداشت که راستش من پشیمان شدم.[۴] اما جواب او بهترین سند است برای کشف درماندگی او در سیاست و اینکه چرا هر روز خودش را بدست کسی میداد. و گرچه ما هر دو از آن پس این دو نامه را ندیده گرفتیم -چرا که من اصلا سیاست را بوسیدم و تکیه‌گاه او نیز بدست گردش زمانه از گردش افتاد- اما بهر صورت نیشی است که روزگاری بهم زده‌ایم.


  1. «ایران ما» -از تیر تا آذر ۱۳۲۹ این بحث میان من و معاندان طول کشید.
  2. مرغ آمین-سال ۱۳۳۵-ص
  3. نیروی سوم هفتگی-۲۹ خرداد ۱۳۳۲
  4. جرس-۲۶ تیر ۱۳۳۲