این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
––
ولی مکالمه، یکروز محو خواهد شد
و شاهراه هوا را
شکوه شاهپرکهای انتشار حواس
سپید خواهد کرد
برای این غم موزون چه شعرها که سرودند
ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت
ولی هنوز سواریست پشت بارهی شهر
که وزن خواب خوش فتح قادسیه
بدوش پلک تر اوست
هنوز شیههٔ اسبان بیشکیب مغولها
بلند میشود از خلوت مزارع ینجه
هنوز تاجر یزدی، کنار جادهی ادویه
به بوی امتعهی هند میرود از هوش
و در کرانهی هامون، هنوز میشنوی:
- بدی تمام زمین را فراگرفت
- هزار سال گذشت
- صدای آبتنی کردنی بگوش نیامد
-و عکس پیکر دوشیزهای در آب نیفتاد۴