برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.

باید گفت که مجمع التواریخ خود او نیز از این نقیصه خالی نیست باین معنی که مجمع - التواریخ در بیان وقایع از جهت تفصیل و اجمال بسیار ناهموار و نا متناسب است مثلاً در حالی که وقایع مذکور در فوق را بتفصیل تمام آورده احوال نادرشاه ومآل کار افاغنه و تاریخ دورهٔ کریم خان زند را در چند سطر خلاصه کرده یا با مختصر اشاره ای از سر آنها گذشته است حتی از ذکر عاقبت شاه سلطان حسین و تفصیل قتل او نیز خود داری نموده .

با وجود این نقص که عیب آن نیست مجمع التواریخ در همان قسمتها که راه تفصیل پیش گرفته یکی از بهترین و مهمترین کتب تاریخی فارسی است و چنانکه گفتیم مطالبی در آن بدست می آید که هیچ کتاب دیگری راجع باین دوره بضبعد آنها توجه نکرده است.

مؤلف کتاب میرزا محمد خلیل پسر میرزا دارد و نوادهٔ میرزا سید محمد یعنی شاه سلیمان ثانی است و نسب این شاه سلیمان و وقایع مربوط بار در همین کتاب از صفحة ۹۰ تا آخر آن مضبوط است ، خوانندگان گرامی بان صفحات مراجعه نمایند .

شاه سلیمان ثانی بشرحی که در متن مذکور است بعد از آنکه در سال ۱۹۹۳ کور شد از ترس آنکه مبادا بیسران بزرگ او از طرف مخالفین صدمه ای بر مد سلطان داود میرزا (پدر مؤلف مجمع التواریخ) و برادرش سلطان علی میرزا را مخفیانه بعتبات فرستاد تا در آنجا بتحصیل کمالات مشغول باشند و پسران صغیر را در مشهد نزد خود نگاه داشت .

بعدازیک سال شاه سلیمان بپسران خود بعتبات نوشت که از راه دریا خود را بهندوستان برساند و در پناه عالمگیر ثانی (۱۱۹۷-۱۱۷۳) پادشاه گورکانی دهلی قرار گیرند و مراسله ای نیز در این باب و در یاد آوری روابط حسنه اینکه همیشه بین سلاطین صفوی و گورکانیان هند وجود داشته بعالمگیر نوشت و در حقیقت پسران خود را باو سپرد.|