برگه:صدای پای آب.pdf/۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
––
 

حمله کاشی مسجد به نماز

حمله باد به معراج حباب صابون

حمله لشکر پروانه به برنامه دفع آفات


فتح یک باغ بدست یک سار

فتح یک کوچه بدست دو سلام

فتح یک شهر بدست سه چهار اسب سوار چوبین

فتح یک عید بدست دو عروسک، یک توپ


قتل یک جغجغه روی تشک بعدازظهر

قتل یک قصه سر کوچه خواب

قتل مهتاب به فرمان نئون

قتل یک بید بدست دولت

قتل یک شاعر شوریده بدست گل سرخ


نظم در کوچه یونان میرفت

جغد در باغ معلق میخواند

باد در گردنه خیبر، بافه‌ای از خس تاریخ به خاور میراند

روی دریاچه آرام نگین، قایقی گل میبرد

در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود


مردمان را دیدم

شهرها را دیدم

دشتها را، کوه‌ها را دیدم

آب را دیدم، خاک را دیدم

نور و ظلمت را دیدم

و گیاهان را در نور، و گیاهان را در ظلمت دیدم

جانور را در نور، جانور را در ظلمت دیدم

و بشر را در نور، و بشر را در ظلمت دیدم


اهل کاشانم، اما

شهر من کاشان نیست

شهر من گم شده است