برگه:صدای پای آب.pdf/۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.
––
 

چیز بنویسد

به خیابان برود


ساده باشیم

ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت


کار ما نیست شناسائی «راز» گل سرخ

کار ما شاید این است

که در «افسون» گل سرخ شناور باشیم

پشت دانائی اتراق کنیم

دست در جذبه یک برگ بشوئیم و سر خوان برویم

صبحها وقتی خورشید، درمی‌آید متولد بشویم

هیجانها را پرواز دهیم

آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی

بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم

نام را بازستانیم از ابر

از چنار، از پشه، از تابستان

روی پای تر باران به بلندی محبت برویم

در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم


کار ما شاید این است

که میان گل نیلوفر و قرن

پی آواز حقیقت بدویم.

سهراب سپهری