دیروز صریح بشاه عرض کرده بود که امینالسلطان محال است بتواند سفر خراسان بیاید، شاه فرموده بودند ما اول شعبان میرویم، اگر تا آنوقت بهتر شد، بیاید و الا تو هم بمان او را معالجه کن». «۱۰ رجب ۱۳۰۰: صبح بعیادت امینالسلطان رفتم، خویش ندیدم اما حرص دنیا زیاد مشغولش داشت، حساب بنائی را میرسید»[۱]. «۱۵ رجب ۱۳۰۰: دربخانه رفتم امینالسلطان را بحال ناخوشی دیدم، دربخانه آمده بود، شاه تفقدات زیاد درباره او فرمودند، خودش داوطلب بود که در سفر مشهد ملتزم باشد». «۱۸ رجب ۱۳۰۰: امینالسلطان بدحال است، چون مسلول است، اما اولاد و کسانش او را سوار کرده و میگردانند که مردم اورا بدحال ندانند، مبادا خللی در کارهای او وارد آید، خودش از شدت حرص مشغول کار است، پناه بر خدا از این حرص». «۲۹ رجب ۱۳۰۰: صبح خانه امین السلطان رفتم، از سینه جراحت زیاد آمده بود، خیلی بدحال بود، با وجود این مرض، که علاج ندارد، بمن اصرار میکرد، که در سالنامه، عمله خلوت را جزء اداره من بنویس، خدا عالم است که تا موقع طبع سالنامه، زنده خواهد ماند یا نه» «۲ شعبان ۱۳۰۰: از سلطنتآباد عبور فرمودند، عشرتآباد آمدند که امیناسلطان را خواهند دید، آنجا که رسیدند، حکیم تولوزان بود ولی امینالسلطان نبود معلوم شد تب شدت کرده نیامده است، حکیم با شاه خلوت کرد و معروض داشت که امینالسلطان ناخوش است و در این سفر شاید بمیرد من مسئول نباشم، شاه فرموده بودند، این چه حرفی است، سی سال دیگر زنده خواهد بود» «۸ شعبان ۱۳۰۰: «امینالسلطان، که سه روز بود در دماوند بود، با حکیم تولوزان حضور آمدند، شاه خیلی التفات بامینالسلطان فرمودند، بلکه درجه التفات بجائی رسید که او را بسراپرده امین اقدس فرستادند که امین اقدس را ملاقات نماید، نمیدانم اگر یک درجه دیگر بخواهند اظهار التفات کنند چه خواهند کرد، خلاصه، جناب امینالسلطان بهیچ وجه خوب نشد و بدحال شد، طمع و حرص این مرد را دامنگیر است». «۲۴ رمضان ۱۳۰۰: ناهار را دربخانه خوردم (در بجنورد)، بعد از ناهار کاغذی از رکنالدوله (محمدتقی میرزا حاکم خراسان) رسید که در جوف آن تلگرافی از سبزوار بود، که امینالسلطان هفت روز است مرده است، و جنازه او بیغسل و کفن افتاده عفونت برداشته، شاه که همان روز اول مطلع بوده، و عمداً بنا بمصلحتی، خود را به نادانی زده بود، امینالملک (میرزا علیاصغر خان) را خواستند[۲]، با او خلوت کردند، بند باردوی نظامی تشریف بردند، در مراجعت، دستخطی نوشتند. نزد عضدالملک (علیرضاخان قاجار) فرستادند، بعد از تمجید زیاد از خدمات امینالسلطان مرحوم، لقب امینالسلطانی و مناصب او را بامینالملک دادند[۳]».
- ↑ ادارهٔ بنائی یعنی تمام بنائیهای دولتی که از کارهای پرسود بود تحت نظر او بوده است.
- ↑ در سال ۱۲۹۹ هجری قمری، پس از اینکه میرزا علیخان امینالملک، مدیر دارالشورای کبری و وزیر وظایف و اوقاف و متصدی اداره پست، ملقب بامینالدوله شد، میرزا علیاصغرخان که لقبش صاحبجمع بود، ملقب بامینالملک گردید.
- ↑ امینالسلطان ثانی، در این هنگام، ۲۵ سال داشت که دارای ۱۳ شغل مهم دولتی گردید.