برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
رجال ایران
۲۷

پس از اینکه فتحعلیشاه، در سال ۱۲۱۲ ه‍. ق.، بسلطنت رسید، حاج ابراهیم‌خان اعتماد الدوله را، همانطوریکه در زمان آغا محمدخان وزارت و اختیارات داشت، کماکان در کار سابقش، با سمت صدراعظمی، مستقر نمود و مقامش، از زمان پیش، خیلی بالاتر قرار گرفت و تا او در سر کار بود، کارها جریان خوبی داشت. صدارت اعتمادالدوله، در دوره سلطنت آقا محمدخان و فتحعلیشاه قاجار، رویهم رفته، هفت سال و اندی، از سال ۱۲۰۹ تا ۱۲۱۵ قمری طول کشید و در سال اخیر، بواسطه توطئه‌ای که، از طرف بیگانه و خودی، بر علیه او ترتیب داده شده بود ظاهر قضیه باین طریق بود که، دشمنان او بیگانه یا خودی، مهر اسمش را بوسیله‌ای بدست آوردند و چند نامه از طرف اعتمادالدوله بمخالفین فتحعلیشاه نوشتند و دستورهایی در نامه‌ها مبنی بر مخالفت بهر یک از آنان داده و مهر او را بر پای نامه‌های مزبور زده بودند بعد آن چند کاغذ را، مخالفین اعتمادالدوله، بعنوان اینکه آنها را بوسائلی بدست آورده‌ایم به فتحعلیشاه نشان دادند و باو گفتند که حاج ابراهیم خیالات سوئی نسبت بمقام سلطنت، چنین و چنان، دارد و خلاصه اینکه در صدد است که تو را از سلطنت خلع کرده و دیگری را، مثلا حسینقلی‌خان برادرت را، بجای تو پادشاه کند و با وسایلی که در دست دارد برایش همه جور امکان دارد. دسیسه کاران و توطئه‌کنندگان نقشه های خود را طوری ترتیب داده بودند که کاملا باور فتحعلیشاه شد این بود که بفوریت درصدد نابودی اعتمادالدوله و بستگان او بر آمد.

پس از کور کردن، زبان بریدن و بقزوین و طالقان تبعید کردن و سرانجام او را کشتن فتحعلیشاه بجای او، میرزا محمد شفیع بندپئی مازندرانی، اصفهانی‌الاصل را، که ارتباط با بیگانگان داشت، بوزارت خود، بعنوان وزیر اعظم، برگزید و صدارتش بیست سال! تمام طول کشید. میرزا شفیع در این مدت بیست سال صدارت خویش مانند اکثر صدر اعظمها و وزراء و زمامداران این مملکت، تمول زیادی پیدا کرد و یکدختر هم بیش نداشت و همایون میرزا، متخلص به حشمت، پسر شانزدهم فتحعلیشاه، که در یکزمانی کرج هم متعلق باو بود، اورا بزوجیت خود در آورد و آن تمول کذائی میرزا شفیع در حقیقت بوی رسید. میرزا حسن، طبیب فسائی، در فارسنامه ناصری، تالیف خود، راجع به اعتمادالدوله مینویسد: «در غره ذیحجه ۱۲۱۵ حاجی را در پیشگاه سلطنت باز داشتند و از کردار او بخشم بازپرسی فرمودند و نوشتجات پا به مهر او را بر او نمودند، جناب حاجی چندانکه تبری نمود که مرا از نوشتجات و مهر خبری نیست، بلکه این کید و دسیسه را اهل حقد و حسد کرده‌اند مفید نیفتاد، تا هر دو چشم جهان‌بینش را کندند و زبانی را که چنین وقت، بجای عجز و لابه، بر زبان خویش زبانه‌کش بود قطع نمودند. پس آن جناب را با زن و بچه در قزوین و سپس در طالقان منزل دادند و هم در آنجا بجهان دیگرش فرستادند و برادران، فرزندان و بستگانش هم در غره همین ماه هر یک در شهری که بود یا فارغ از رنج دنیائی و یا گرفتار درد نابینایی گردید».

محمود محمود در تاریخ یادشده خود درباره این مرد در صفحه ۸۸ چنین مینویسد: «حاج میرزا ابراهیم‌خان اعتمادالدوله شیرازی، فرزند حاج هاشم قزوینی، و اولین صدر