برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۲۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۶
رجال ایران

تفنگچیان فارسی و مازندرانی را اعتمادالدوله، با خود برداشته، با تدابیر صائبه خویش، از راه اردبیل و زنجان به تهران آورد. حاج ابراهیم کلانتر، در زمان سلطنت آغامحمدخان قاجار، صدراعظم نبود، بلکه عنوان وزارت داشته و چون آغا محمدخان وزیر دیگری غیر از او نداشته، از این جهت همه او را صدر اعظم آغا محمدخان فرض کرده‌اند لکن میرزا فضل‌اله شریفی حسینی، سابق‌الذکر، که از رجال درباری فتحعلیشاه بوده، در کتاب تاریخ ذوالقرنین، بصدارت و وزارت او تصریح کرده و در این باره چنین نویسد: «جناب میرزا شفیع وزیر، برای اینکه آغا محمدخان را آسوده خاطر سازد، و حاجی در شیراز مطلق‌العنان نماند، بشاه پیشنهاد کرده، که بپایتخت خوانده شود، و صدارت باو واگذار گردد، و چنین هم کرده‌اند که شرح آن دراز است، بکوتاهی اینکه، پس از چهار سال وزارت و خدمت بآقامحمدخان و چهار سال صدارت در آغاز دوره فتحعلی‌شاه، چون برادران و و پسرانش هر یک در شهرستانی، حکمران بوده‌اند، بر حسب امر اعلی، چنین تدبیر کردند که در روزی معین، حاجی و متعلقاتش هر جا هستند اسیر بند و گرفتار کمند قهر خاقان ظفرمند گردند. کسان معتمد به اطراف ولایات فرستادند، و در روز غره شهر ذی حجه ۱۲۱۵ (قمری)، حاجی و کسانش را زنجیر سیاست برپا نهادند؛ اوضاعی که سالیان دراز چیده بودند در یک روز برچیده شد، و بنیاد شوکتی که، چون بنای شوکت آل برمک، سر بر فلک کشیده بود در لمحه‌ای بقعر سمک رسید. فاعتبروا یا اولی الابصار»! و نیز مینویسد: «حاجی و بستگانش چندی در قزوین و محال طالقان بسر میبردند تا از وفات او هر یک بدیاری روی کردند.[۱] و آنها که زنده مانده بودند، پس از چندی، از ظهور مرحمت شاهنشاهی بمراتب عالیه رسیده[۲] بر امثال و اقران مباهات نمودند. مرحوم محمود محمود که از مورخین محقق و متتبع قرن اخیر و دارای مطالعات عمیق در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، و از دوستان نگارنده بود، در جلد اول صفحه ۹۰ تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس، تالیف خود، راجع به عاقبت و خاتمه کار اعتمادالدوله شیرازی چنین گوید: «حاجی میرزا ابراهیم‌خان صدر اعظم ایران را، در غره ذیحجه ۱۲۱۵ هجری قمری، در تهران ماخوذ، هر دو چشم او را برکندند، و زبانش را بریدند، و او را زبون ساختند، و مغلولا با زن و فرزندش، بقزوین فرستادند و از آنجا بجهان دیگرش فرستادند. از همه فرزندان و کسان حاجی فقط دو نفر از فرزندان او، چون طفل بودند، بر آن دو رحم شد و از مرگ نجات یافتند یکی علیرضا[۳] بعدها معتمد حرم[۴] فتحعلیشاه شد مردی نیک سیرت و خیر بوده قناتی که در سرچشمه، بنام قنات حاج علیرضا، آفتابی میشود، از موقوفات او است و دیگری میرزا علی اکبر، ملقب بقوام‌الملک، و از مردان معروف دوره فتحعلیشاه است»[۵].


  1. واژه ناخوانا دیار مرگ.
  2. اشاره است به حاجی میرزا علی رضا خواجه و حاج میرزا علی اکبر قوام‌الملک.
  3. او را اخته کردند.
  4. رئیس خواجگان.
  5. این دو کودک توام متولد سال ۱۲۰۳ قمری بوده‌اند.