برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۲۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۴
رجال ایران

او را، بوسائل مختلف، بداخل شیراز کشانیده، آنان را نیز خلع سلاح نمود. لطفعلی‌خان، چون چنین دید، از گرفتن شیراز مأیوس شده، در سال ۱۲۰۶ قمری، منهزماً بطرف بوشهر عازم گردید. حاج ابراهیم، برای تعقیب او، عده‌ای را فرستاد، و این عده کاری از پیش نبردند و لطفعلی‌خان خود را به بوشهر و از آنجا به بندر ریگ رسانید. حاج ابراهیم، از ترس جان خود، و برای اینکه مبادا لطفعلی‌خان دوباره برگشته او را از میان بردارد، سپاهی مشتمل بر سه هزار سوار و پیاده برای مقابله با او فرستاد، و بتدریج عده سپاه مزبور به پنجهزار نفر رسید، و ضمناً تمام امراء و حکام اطراف را بر علیه او برانگیخت. در تنگستان، لشکر حاجی و لشکر لطفعلی‌خان، بهم نزدیک شدند، با اینکه لشکر لطفعلی‌خان بیش از هزار نفر نبود، چنان شکستی به لشگر طرف وارد کرد که حاکم بوشهر فراری و فرمانده لشگر به کازرون پناهنده شد، و ماوقع را بحاجی ابراهیم اطلاع داد، و حاجی از این شکست، بسیار نگران گردید، پیشکش فراوانی، از جمله سه هزار مادیان از رمه خاندان زند، با نامه تضرع‌آمیزی، به نزد آغا محمدخان فرستاد و بپاداش آن، از طرف آغامحمدخان، لقب خانی و سمت بیگلربیگی (استانداری) فارس یافت و خان قاجار، میرزا رضاقلی نوائی، منشی‌الممالک را، برای تحویل گرفتن اثاث خاندان زند بشیراز روانه نمود؛ و ضمناً به باباخان (فتحعلیشاه آینده)، که در شاه‌رضا (قمشه) بود، دستور داد که بحاج ابراهیم کمک لشکری کند. باباخان، بنا بر فرمان عم خود، چهار هزار سوار در اختیار حاج ابراهیم‌خان گذاشت و با سپاهیان خود حاجی بالغ بر هفت هزار نفر شد و بجنگ شاهزاده جوان زند فرستاده شدند؛ ولی این عده هم، در نزدیکی کازرون، شکست خوردند و فرمانده آن سپاه، رضاقلیخان برادر حاج علیقلیخان کازرونی، بچنگ لطفعلی‌خان افتاد و بفرمان او کور گردید و دو هزار نفر از آنان نیز اسیر و گرفتار شدند. پس از این شکست، و تار و مار شدن لشگر، بر نگرانی حاج ابراهیم بیش از پیش افزوده شد، و مجدداً قاصدی، بهمراه نامه‌ای، نزد آغامحمدخان فرستاد و موکداً درخواست نمود، که شخصاً خودش، با سپاهی مجهز، برای دفع لطفعلی‌خان عازم شیراز گردد؛ آقا محمدخان بنا بر این درخواست، در بهار ۱۲۰۶ ق، با لشگری مجهز، بسمت شیراز حرکت کرد. سر جان ملکم، نماینده سیاسی فرمانفرمای هندوستان، که دو سفر (در سال ۱۸۰۰ م. = ۱۲۱۵ ق. و ۱۸۱۰ م. = ۱۲۲۵ ق.)[۱] برای انجام مقاصد سیاسی، دولت انگلستان، بایران آمده، و در هر دو بار، در پیشرفت نیات خود، بواسطه دادن رشوه زیاد، بشاه و سایر زمامداران، کاملا موفق گردید. در کتاب تاریخ ایران تألیف خود درباره حاج ابراهیم و پدرش حاج هاشم چنین گوید: «حاج ابراهیم پسر حاج هاشم نام یکی از کدخدایان معتبر شیراز است که، در اواخر عمر، هاشم، بجهت


  1. سر جان ملکم، سه سفر، در سالهای ۱۸۰۰ و ۱۸۰۸ و ۱۸۱۰ میلادی، برابر با سالهای ۱۲۱۵ و ۱۲۲۳ و ۱۲۲۵ هجری قمری، بایران آمده در سفر دوم ( ۱۸۰۸ م.) فقط تا بوشهر بیشتر نیامد، و چون نفوذ فرانسویها، در دربار ایران، در این ایام، رو بافزایش بود، از آمدن به تهران منصرف گردیده و دوباره از بوشهر به هندوستان مراجعت نمود.