برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
رجال ایران
۱۷

فتح نمایان و انجام کار علی شاه، ابراهیم خان به همدان رفت، و امیراصلانخان با جمعیت خود، روانه تبریز گردید. چون امیراصلانخان، بیش از پیش اقتدار بهمرسانده بود، ابراهیم خان از او متوهم و نگران شده، و برای اینکه مبادا در اتیه باعث زحمت او شود، و مخل کارش گردد، مصمم شد که او را نیز بهر قیمتی که شده، دفع کند و از میان بردارد؛ بنابراین از همدان به آذربایجان لشکر کشید، و در مراغه بین او و امیر اصلانخان جنگ در گرفت، در این جنگ نیز فاتح، و امیر اصلانخان بکوهستانهای قراجه داغ (ارسباران) فرار کرد؛ و پس از مدت کمی، کاظم خان قراجه داغی (راجع بشرح حال کاظم خان به کلمه کاظم رجوع شود) او را دستگیر کرده نزد ابراهیم خان فرستاد، او هم ویرا کشت. پس از این مقدمات و فتوحات نمایان، که تعداد لشگریانش به صد و بیست هزار کس میرسید، خود را سلطان ابراهیم و یا ابراهیم شاه خواند، فقط خراسان باقی مانده بود که در حیطه تصرف او در نیامده بود، آنجا را هم خواست ضمیمه قلمرو متصرفات خود نماید. و چون شاهرخ میرزا در مشهد امراء و بزرگان خراسان طرفدار او بودند، ابراهیم خان، برای اغفال آنان، تمهیدی برانگیخت، و چنین شهرت داد، که من خود را در حقیقت نماینده شاهرخ میرزا میدانم، و این کارها را برای خاطر او کرده‌ام، و پادشاهی بالارث والاستحقاق متعلق بشاهرخ میرزا میباشد ؛ و ضمنا چند نفری را هم مامور خراسان کرد، از آن جمله حسین بیک برادر کوچک خود را صاحب اختیار خراسان نمود، و عده‌ای از معتمدین و موثقین خود را نیز بهمراه او روانه کرد و پیغام داد، که شاهرخ میرزا از مشهد باینجا آمده تاج سلطنت بر سر گذارد، و منهم در خدمت گذاری باو کوشا خواهم بود.

بزرگان خراسان و امراء اکراد، پی به دسیسه او برده، به فرستادگان او پیغام دادند که اگر حقیقةً راست میگوید، خودش به مشهد آمده، تاجگذاری شاهرخ، با حضور او در اینجا صورت گیرد. پس از حرکت و بازگشت فرستادگان او، اکابر و امراء خراسان، با هم اتفاق کرده، شاهرخ میرزا را باصرار زیاد، در تاریخ ۸ شوال سنه ۱۱۶۱ قمری، پادشاه کردند، و خطبه و سکه را بنام او قرار دادند. ابراهیمخان چون این خبر را در تبریز شنید در ۱۷ ذی‌الحجه همانسال، خود را شاه خوانده، سکه و خطبه سلطنت بنام خود کرد، و از آنجا با علیشاه کور و لشکر انبوه عازم گرفتن خراسان گردید. بنه و اثاث سلطنت را با علیشاه کور مقید، به قم فرستاد و خود بعزم معارضه عازم خراسان گشت. بعد از ورود بمنزل سرخه سمنان، لشکریانش با او نفاق ورزیده بعضی نزد شاهرخ شاه و جمعی دیگر بمسقط الرأس و اوطان خویش شتافتند؛ فقط موافقین او، افغانها بودند که از وی پشتی‌بانی میکردند. ابراهیم خان با این لشکر قلیل، که با وی موافق بودند، روانه قم شد، بخیال اینکه آنجا برای او محفوظ مانده است، لکن برعکس، مستحفظین قم در برویش بسته ورود او را بشهر مانع شدند؛ ابراهیمخان چون چنین دید، حکم داد که شهر را خراب کرده و اموال مردم را غارت نمایند؛ لشگریان او شهر را خراب و اموال اهالی را تاراج کردند. پس از این عمل، از ترس دستگیر شدن، در قلعه قله‌بر، تحصن اختیار نمود، اهل قلعه او را مقید کرده، چگونگی را بدربار شاهرخی اطلاع دادند. از طرف شاهرخ شاه چند کس برای آوردن او و علیشاه مامور گشته