برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۱۰۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
رجال ایران
۱۰۱

میرزا احمدخان مشیرالسلطنه

و سالها این سمت را داشت و معروف بود بمنشی‌باشی. در اواسط سال ۱۲۹۷ قمری بجای میرزا رضا صدیق‌الدوله نوری بوزارت و پیشکاری مظفرالدین میرزا منصوب و بآذربایجان فرستاده شد ولی پیشکاری او در آنجا زیاد طول نکشیده که فتنه شیخ عبیدالله در حدود آذربایجان غربی رویداد و چون او مرد بی‌کفایتی بود برای دفع غائله شیخ عبیداله دولت (یعنی شاه) حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار اعظم را که مغضوب و بحکومت قزوین تعیین و فرستاده شده بود بجای او بآذربایجان روانه نمود[۱] و میرزا احمد در سال ۱۳۰۰ قمری ملقب بمشیرالسلطنه گردید. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در یادداشتهای روزانه خود راجع بمشیرالسلطنه چنین مینویسد: «۲۶ ربیع‌الاول ۱۲۹۹ قمری» جهت نرفتن ولیعهد به آذربایجان این بوده است که شاه شرط رفتن او را بآذربایجان نبردن میرزا احمد منشی‌باشی و دو سه نفر از آدمهای دیگر قرار داده بودند ولیعهد اصرار در بردن میرزا احمد داشته است شاه او را نفرستادند اما بجهت دلجوئی آذربایجان را تحت اداره او قرار داده‌اند بعلاوه حکومت کرمان و نیز مینویسد: «بیستم شعبان۱۳۰۲: میرزا احمد منشی‌باشی ولیعهد که مقصر دولت شده بود و چه بدها از او میگفت دو سال قبل بواسطه وصلت با قوام‌الدوله ملقب بمشیرالسلطنه گردید و یکسال قبل بممیزی گیلان رفته بود شصت هزار تومان بخرج گیلان افزود حکمران گیلان شد که فی‌الواقع از اداره نایب‌السلطنه خارج شد (مشیرالسلطنه شوهر خواهر میرزا عباس خان قوام‌الدوله بوده). کتاب الماثر والآثار در صفحه ۳۲ که صورت حکام گیلان را شرح میدهد مینویسد: «میرزا احمد مشیرالسلطنه از جانب حضرت والا (کامران میرزا نایب‌السلطنه امیر کبیر» . نامبرده در سال ۱۳۱۰ و ۱۳۱۴ ه‍.ق. نیز والی گیلان شد.

مشیرالسلطنه بطوری که دیده شد از رجال دوره سلطنت ناصرالدینشاه و از درباریان


  1. سید طه از رؤسای سلسله نقشبندیه طرف محبت محمد شاه قاجار بود والده عباس میرزا ملک آرا بدو ارادت داشته پس از وی شیخ عبیداله پسرش جانشین او شده بمسند ریاست می‌نشیند. در جنگ روس و عثمانی (۱۸۷۷ میلادی برابر با ۱۲۹۴ ه‍. ق.) اسلحه بسیار بدست او می‌افتد غروری در دماغش راه می‌یابد و در این ضمن پیشکار آذربایجان (مشیرالسلطنه) نسبت به تیولات شیخ عبیدالله که از طرف محمدشاه باو واگذار شده بود تطاولی صورت میگیرد و در ضمن شاید تحریکاتی که در کار بوده شیخ عبیداله طغیان میکند و جنگ و قتل و غارت در نواحی آذربایجان غربی راه می‌اندازد و بعد که شرح آن مفصل است بکلی دفع میشود.