برگه:سنگی بر گوری.pdf/۴۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴۶ / سنگی بر گوری
 

غمزده یا مادر مرده. و حالا همه دیوانه‌اند. و بعضی‌شان زنجیری. با این بابا گاهی نشست و برخاست هم داشته‌ام. به علاج واقعه قبل از وقوع. می‌دانید چه می‌گوید؟ چشمهایش را میدراند و یک سخنرانی می‌کند دربارهٔ اینکه هر آدمی که روی دو پایش راه می‌رود بنوعی دیوانه است. منتهی دیوانه داریم تا دیوانه. معتقد است که این کلمه دیگر قادر نیست بار همهٔ انواع جنون را بکشد. و بعد وردهایش شروع می‌شود: یکی نوراستنیک است دیگری نوروپات، دیگری نوروتیک – دیگری مگالومن دیگری شیزوفرن دیگری هیپوکرندریاک و همین جور… و اگر حالش را داشته باشی و از او بپرسی پس یک آدم سالم (بزبان خودش نورمال) چه مشخصاتی دارد؟ آنوقت باز چشمهایش را میدراند و یک سخنرانی دیگر. و دهنش که کف کرد تو می‌فهمی که ای بابا دارد نشانی همهٔ بقال‌های سرگذر را می‌دهد. چرب‌زبان. دروغگو. مدارا کننده. نرم. متواضع و نان به نرخ روز خور. یا مشخصات همهٔ دکترها را. و راستی چه می‌شد اگر تیمارستانی می‌داشتیم با ظرفیت پذیرایی دو میلیون نفر؟ و این حضرت را می‌گذاشتیم تا اداره اش کند؟ تا همهٔ مادر مرده‌ها را نوراستنیک کند و همهٔ غمزده‌ها را شیزوفرن؟... و باز خدا پدر این یکی را بیامرزد که دست کم حکم می‌کند. و خیلی هم به سرعت. در حالیکه دیگران نه حکم می‌کنند نه نومید می‌کنند. فقط اما می‌گذارند یا شک می‌انگیزند یا امید دروغی می‌دهند. تشخیص با آزمایشگاه