هیچیک از مقررات شرع و عرف ناظر بر روابط جنسیمان نیست و این اولین و آخرین رجحان بی تخم و ترکه بودن. اما از طرف دیگر فکرش را که میکنم میبینم حرمت مقررات شرعی و عرفی را که از دوش روابط جنسی برداشتی اصلا انگار از آن سلب اعتبار کردهای. معنیاش را گرفتهای و بدلش کردهای به عملی حیوانی. نمیخواهم بگویم عین جفت گیری گاوی با مادهاش. اما دست کم عین کبوتر قاصدی که لانهاش بر سر برج فرستندهٔ رادیو باشد. این رابطهٔ جنسی که نه وظیفهای بدوش گردشش محول است و نه هیچیک از مقررات شرع و عرف بر آن نظارتی میکند چه معنایی دارد؟ اگر در یک عمل غریزی حیوانی، دست کم یک عمل ماشینی. غذا که به آن رسید غدهها راه میافتد و بزاق کار میکند و سایش آسیاب دندانها و عصیر معده و الخ… و با زن که نشستی سایش عضوهای دیگر و کار افتادن غدههای دیگر. در صورت اول مکانیسمی است بخاطر هضم غذا و دوام این تن. اما در صورت دوم؟ و به خصوص اگر دوام تن دیگری در کار نباشد؟ و من که نمیتوانم تخم و ترکه داشته باشم چرا این مکانیسم را تحمل کنم؟ فقط برای اینکه ماشین زنگ نزند؟ میبینید که حتی دارم صورت منحصر به فرد بشری را عین اراذل علما به معیار ماشین میسنجم. به هر صورت دنبال همهٔ این فکرها و قیاسها بود که به کلهام زد خودم را اخته کنم. باید عالمی داشته باشد. فارغ از پائین تنه و یک
برگه:سنگی بر گوری.pdf/۳۱
ظاهر