۵ – فارسی باستان:
دیگر زبان فارسی باستان است که آنرا «فرس قدیم» نامیدهاند. این همان زبانیست که بر سنگهای بیستون و اَلْوَند و صد ستون[۱] «تخت جمشید» و دخمههای هخامنشی و لوح های زرین و سیمین بُنلاد تخت جمشید و جاهای دیگر کنده شده است و مهمتر از همه نبشتهٔ بیستون است که داریوش شاهنشاه هخامنشی تاریخ بیرون آمدن و بشهنشاهی رسیدن و کارنامه های خود را در آنجا گزارش داده است و خطی که آثار نامبرده بدان نوشته شده است خط میخی است.
این زبان نیز یکی دیگر از زبانهای قدیم ایرانست و با اوستائی فرق اندک دارد و آن نیز چون اوستائی دارای اعراب و تذکیر و تأنیث میباشد ـ خط میخی بر خلاف اوستائی و پهلوی از چپ براست نوشته میشده است.
۶ – پهلوی:
دیگر زبان پهلویست، این زبان را فارسی میانه نام نهادهاند و منسوبست به «پرثوه» نام قبیلهٔ بزرگی یا سرزمین وسیعی که مسکن قبیلهٔ پرتوه بوده و آن سرزمین خراسان امروزیست که از مشرق بصحرای اتک (دشت خاوران قدیم) و از شمال بخوارزم و گرگان و از مغرب بقومس (دامغان حالیه) و از نیمروز بسند و زابل میپیوسته، و مردم آن سرزمین از ایرانیان (سَکَه) بودهاند که پس از مرگ اسکندر یونانیان را از ایران رانده دولتی بزرگ و پهناور تشکیل کردند و ما آنانرا اشکانیان گوئیم و کلمهٔ پهلوی و پهلوان که بمعنی شجاع است از این قوم دلیر که غالب داستانهای افسانهٔ قدیم شاهنامه ظاهراً از کارنامههای ایشان باشد باقی مانده است
زبان آنانرا زبان «پرثوی» گفتند و کلمهٔ پرثوی بقاعدهٔ تبدیل و تقلیب حروف «پهلوی» گردید و در زمان شهنشهاهی آنان خط و زبان پهلوی در ایران رواج یافت و نوشتهائی
- ↑ آنرا هزار استون و دژ نبشت نیز نامیدهاند و در کتیبهٔ شاپور سکانشاه پهلوی که در تخت جمشید کنده شده است ، آن عمارت را صدستون خواندهاند و ما آن کتیبه را بجای خود خواهیم آورد . چند عمارت و کاخ بوده است که مهمترین آنها دو عمارت : آپادانه یعنی کاخ بیرونی و خدیش یعنی کاخ ملکه با اندرونی است.