(ابوعبدالله محمد بن الحسن المعروفی البلخی) مینویسد[۱] :
«معروفی معروف بودهاست بساحری در شاعری، و بمقتدائی در سخنسرائی، شعرش چون مشاهدهٔ دوستان در صحن بوستان با مکاشفهٔ معشوقان پریزاده با عاشقان دلداده»[۲] و دربارهٔ «شهریاری» مینویسد[۳] :
- «شهریاری که فضلای شهر یاری از بیان دستان او خواستندی، و افاضل خراسان بر مائدهٔ فضل او خور آسان یافتندی» و در مواردی نیز که مؤلف میخواهد در بارهٔ سبک شاعر یا نویسنده اظهار نظر کند بذکر کلیاتی نظیر «جماعتی بر آنند که شیوهٔ سخن بر خاقانی ختم شدهاست، و بعد ازو کسی بر منوال بیان چنان نسیج نظم نیافته» یا «فاما رباعیات او که از لطف طبع نشان دارد در اطراف جهان سایرست» اکتفا میکند ـ و دولتشاه سمرقندی در تذکرةالشعرا از عوفی تقلید کرده است و نویسندگان تذکرههای بعد از هر دو تقلید کرده و چیزی بر اصل نیفزودهاند و نهایت کاری که انجام دادهاند معرفی نوع شعر گروهی معدود است و بندرت دیده میشود که صاحبان تذکره از شیوهٔ خاص یک شاعر بحث کنند چنانکه عوفی گاهی این کار را کرده منجمله در بارهٔ عنصری گوید:«واشعار عنصری شعار فصاحت و دلیری دارد، دقت معنی با رقت فحوی جمع است[۴] ، و در مورد فرخی گوید:«شعر او عذب و پرمعنی است باوّل در صنعت سخن و بدقت معانی کوشید و دران از اقران سابق آمد و بآخر سخن سهل ممتنع ایراد میکرد[۵] ـ همچنین رشید و طواط گاهی از شیوهٔ فلان شاعر دم زده است اما بقدری مختصر که فایدتی بیش بر آن مترتّب نتواند بود.
خود شعرای قدیم نیز از سبک شعر بدان تعبیر که مامیخواهیم زیاد بحث نکرده اند ـ و گاهی از«فن» فلان شاعر و یا از«شیوهٔ» فلان شعر سخن گفتهاند ـ چنانکه ابوحنیفه[۶]