برگه:سبک‌شناسی، جلد ۱.pdf/۱۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۱۴۹–

گفتار چهارم شریف و دیگران را بنده و پرستنده خودساختند، و در جنگها موالی ( یعنی ملل تابعه) را پیاده بجنگ برده و پیش جنگ داشته و از غنائم نیز محرومشان میساختند، موالی در تزویج دختران و پسران خود نیز آزادی نداشتند، و هر يك از مردم بایستی خود را بخانواده با بمردی از عرب ببندد تا بتواند از اسلام بهره مندشود، و فرزندان را بایستی با اجازت آنکس که خود را بده بسته است کتخدا کرده باشوی دهد ، این حال کسی بود که بحلیه اسلام متحلی شده است دیگران که داخل ذمیانو یکیش آبا و اجداد باقی مانده بودند مراتب سخت تر ازین میگذرانیدند حتى بات نوبت از طرف حجاج پسر یوسف برای آنکه از اهل ذمه بسیاری اسلام آورده و از مالیات زمیان مبلغی کسر آمده بود امر کرد که نو مسلمانان را بزورشکنجه بکیش پیشین بر گردانند و آنها را بنشانی این کار داغ بر نیند و هزاران تو مسلمان را از کوفه و بصره ومداين سواد بضرب تازیانه داغ نهاده و بروستاها و شهرها بر گردانیدند! این عمل ونیز نخوت فروشی و مباهات هایی که افراد قبایل عرب نسبت بسایرین بروز داده و گاهی نسبت بخود اعراب که نژاد و نسب شریفی نداشتند نیز فخ میفروخته موجب شد که از میان اعراب وسایر مسلمین غیر عرب، طایفه ای برخاستند و گفتند که افتخار تنها باخلاق و تقوی است نه بنژاد و نسب زیرا اگر دین و تقوی و شرافت اسلامی نباشد همه مردم برابرند و گروهی نیز ازین بالاتر گفتند و با حجت و برهان مدلل داشتند که تنهافخر عرب به محمد عربی و دین اسلام است ، ورنه خودعرب مردمی زبون و نادان ووحشی و کافر و منافق بیش نیستند و اسلام موجب شرافت آنان شده است ، وعجمان چه ایرانی، چه رومی ،چه هندی ، چه ترکی ،چه قبطی ،چه سریانی وچه دیگر شعوب از حیث قدمت تربیت و تمدن وعلم و آداب و مردمی بمراتب از عرب شریفتر و اصیلتی و بافتخار و نخوت سزاوارتر و نژاد آنان وسوابق تاريخي ومفاخر اجدادی آنها زیادتر میباشد ! این گفتگو از عهد بنی امیه پیدا شد و گویند زیاد بن ابیه که نسب او مطعون بود ولی خود او یکی از بزرگان و از مردان سیاسی اسلام محسوب میشد ، بگروهی از اهل فضل بن ہائی امر کرد که در مطاعن عرب ، کتابی بنویسند .

بنی عباس چون از عرب بتنگ آمده بودند، و بآنها اعتمادی نداشتندخود را در آغوش