برگه:سبک‌شناسی، جلد ۱.pdf/۱۱۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.

سبک شناسی رفت و خط پهلوی تحریری تا قرن چهاردهم میلادی یا هفتم هجری در ایران باقی ماند ولی عاقبت درمقابل رقیب پرزورتری که عبارت از خط معرب ومنقوط نسخ و ثلث باشد از میان رفت . اما در هندوستان قرائت آنخط بطریق تدریس تا درجه ای دوام آورد . اما پیداست که این قرائت تاچه پایه ناقص و ناتمام بود ، خاصه در خواندن هزوارش ها که و علمای مزدیسنان آن کلمات را غلط میخوانند و نمونه غلط خوانی هنوز هم مؤبدان و مزبور در برهان قاطع و دستور بعلوی» بخوبی هویداست ، و اصلاح این اغلاط را حقاً مرهون خاورشناسان و پشت کار عدیم النظر ایشان بود خاصه دکتر اندریاس آلمانی و بهترین تلامذة ار آقای پروفسور هرتسفلد آلمانی که در چند سال اقامت خود باید ۱ هزوارشها آفاتی بوده است «کلدانی» یا «آرامی که دروقت خواندن بپارسی خوانده می شده است و فعلهایی هم از این لغات با علائم مصدری وضمایر نوشته شده و بپارسی میخوانده اند چون ایکومونان یعنی ایستادن ویکومولی استادی وبکومونم یعنی ایستادم و یکومونند یعنی ایستادند از اینرو کسی که بخواهد آنها را درست بخواند یا باید از استاد بشنود و باید خود بزبان آرامی وریشه لغات سانی مانندعبری وکلدانی وغیره واقف باشد . متأسفانه علمای زردشتی هند که از هر دوی این وسایل عاری بوده اند معنی لغات مذکور را بقرینه یا بکمک ترجمه های بازند و فارسی دریافته بودند اما طریق تلفظ را نمیدانستند مثلا الف را صدای ها و ها را بعدای الف ، عین را صدای دار یا نون ، قاف و ساد را صدای میم وکاف ، با را صدای جیم وغیره میخوانده اند و برای نمونه یک لغت را از برهان قاطع شاهد میآوریم – هزوارش «چشم» در پهلوی «عینه است و حروف مکتوب آن عبارت است از ها ی ن ه که الف را باید عین بخوانند وهاء آخر کلمه نیزهاء بزرگ وشبه به « م ولون ، پهلویست که سرهم نوشته شده باشد . بنابر این که گفته شدحضرات این کلمه را «اینمن» خوانده بودند و صاحب برهان در مورد این لفت مینویسد که : اینمن بزبان زند و پازند چشم را گویند !... خاورشناسان که این شرب الیهود ادبی را دیدند ابتدا توی ذهن آنان زد و گمان بردند که این کلمات بی سر و ته ربی اصل که در السنة عالم ریشه و بنیاد علمی ندارد همه مجعول و از اختراعات امثال ملا فیروز ساحب دساتیره است . تا آنکه در اواخر قرن نوزدهم کتاب «الفهرست، بدست ایشان افتاد وجملة محققانة ابن المقفع را دیدند و دریافتند که هزوارشی در کار بوده است و قبلا هم برخی از اسانید باینطنی پی برده وحدسی میزدند ـ اما پس از دیدن جمله : « ولهم هجاء یقال له زوارشن ... الخ * مسلم شد که این کلمات را اصل و بنیانی است ، پس بکنجکاری شروع کردند و با زبانهای سامی ور رفتند و سر تمام هزوارشها با زوارشها با وزارشها را بدست آوردند و امروز دیگر اشکالی درین معنی باقی نمانده است . ۱ A.