تحریک سلطان عبدالحمید
بتلافی جنگ روس
سید طه از رؤسای سلسله نقشبندیه طرف محبت محمد شاه بود، والدهٔ عباس میرزا بدو ارادت داشته، پس از وی شیخ عبیدالله بمسند مینشیند. در جنگ روس اسلحهٔ بسیار بدست او می افتد غروری در دماغش راه مییابد ، پیشکار آذربایجان میرزا احمد منشی (مشیرالسلطنه) بود ، به تیولات شیخ عبیدالله که از محمدشاه داشتند تطاول میشود ، لطفعلی میرزا (آقا شاهزاده) بحکومت ساوجبلاغ رفته در تعدی از حد تجاوز میکند ، قادر آقای مکری و حمزه آقای منگور که بخاک عثمانی فرار کرده در حبس بودند برمیگردند ، حمزه آقا را بحکومت خواستند، میخواهند زنجیر کنند دست بخنجر میکند، حضار رو بفرار می آورند ، در نتیجه به شیخ عبیدالله پناه میبرد، شیخ عبیدالله اصحاب را جمعآوری نموده با حمزه آقا رو به ساوجبلاغ میآورد . آقایان رنجیده با ایشان دست بیکی میشوند، پسر طهماسب میرزا فرار میکنند، اکراد به میاندوآب میرسند، خالوی شیخ عبیدالله کشته میشود ، میاندوآب را آتش زده رو به تبریز می آورند. ملاعلیقاضی بناب از اکراد جلوگیری میکند، صدرالدوله برای استخلاص بناب در میرسد . اکراد به ساوجبلاغ برمیگردند ، از تهران اردو بریاست حشمتالدوله اعزام شد ، مبرزا حسین خان از تبریز. مأمور حشمتالدوله در بانه مرحوم شد، آخر تلگرافی از اسلامبول رسید که اکراد دیکر جسارت نخواهند کرد. خیلی محل تأسف است ۱۲۹۷
سید جمال افغان دشمنی عبدالحمید برای مساعدت با روس بود بآذوقه در جنگ هم از دشمنیهای عبدالحمید (با ناصرالدین شاه) مساعدت با سید جمال الدین بود. چنانکه در وینه انتشار یافت.
دفعهٔ دیگر محمدحسن خان اعتمادالسلطنه اسباب شد که او به ایران بیاید ، سید جمال الدین همان است که بقلم انتقاد سبب جنگ انگلیس و مصر شد، سید مردی بود ناراحت. چنانکه هر جا زیست نتوانست کرد ، در افغانستان، هند، پاریس، اسلامبول، حضورش را منشأ فتنه دانستند. اعتمادالسلطنه که انشای روزنامه و تاریخ بعهدهٔ او بود سید را برای ادارهٔ خود مفید دانسته ، باجازهٔ شاه در موقعیکه سید به نجد میرفت او را تلگرافاً از عدن دعوت کرد، بتهران آمد، در اول ملاقات به شاه گفت من شمشیر برنده هستم در دست شما، مرا در مقابل هر دولت که میخواهید بکار ببرید . شاه از درامد سید نگران شد ، سبد در منزل امینالضرب فرود آمد (میلیونر آنروز) وزیر مختار انگلیس حضور سید را در ایران مضر دانست ، چون سید با اجازه آمده بود شاه به امینالضرب سفارش داد به پختگی اینکار را انجام بدهد. سید را ببهانهٔ سرکشی املاک بمازندران برده روانه سفر کرد سید مدعی شوراندن هند شد و منزلتی حاصل نمود ، در لندن ملکه انگلیسی از شاه خواهش کرد، سید در ثانی احضار به ایران شود و در ثانی دعوت شد . آمد و مشغول جلب افکار شد ، اوراق در شهر منتشر کرد در دعوت به انقلاب که منجر شد به اخراج سید از ایران، سر از لندن درآورد ، بروزنامه نویسی پرداخت ، خدا را زین معما پرده بردار. پس از چندی باز در اسلامبول پیداش شد ، این اشخاص حکم ستارهٔ دنبالهدار را دارند، خوشمحضرند و منحوسالاثر.
سید روابط مخصوص با ملکمخان داشت الجنس معالجنس یمیل بهترین حرفها با نیت بد ستم است .
ملکم پس از عزل از سفارت دربار انگلیس ، علیرغم امینالسلطان روزنامهٔ قانون را منتشر کرد . ما قانون داشتیم بلکه بهترین قانون را داریم ، مجری نداریم و الان که سالهاست برنامه از ساحت مجلس طلوع میکند و عنوان قانون دارد. حال دادگستری و عدالت بمراتب بدتر از سابق است بلکه راه کلاهسازی گشادتر شده است و وسیلهٔ تعبیرات غلط بیشتر بدست آمدهاست .
در اواخر سلطنت تنگدستی بجائی رسیده بود که دولت جزو وراث سهم شیر میبرد، غالباً