برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۶
خاطرات و خطرات
 

اوقات دولت روس برای توسعهٔ زراعت آسیای مرکزی دست به پنبه‌کاری زد، تخم و کارگر از آمریکا آورده است

یقین است که دولت ایران میتواند پنبه‌کاری را ترقی بدهد و در زمان کمی از پارچه پنبه‌ای خارجه مستغنی شود.

همچنین بنظر من آسان است در جنوب چون اوایل نیشکر بعمل آورد و همچنین تخم تنباکو از خارج آورد.

مطالب دیگر هم هست که فعلا بیش از این اوقات جنابعالی را مشغول نمیدارد.

 

بیانات ناصرالدین شاه
بخط امین‌السلطان
مخبرالدوله! این بیانات وزیر مقیم را خواندم همه را صحیح و پاکیزه و از روی کمال دولت خواهی نوشته است. جواب مختصر او اینست که شما باو برسانید و قرارش را با او بدهید، آمدن یکنفر مهندس و گشتن و دیدن معادن و غیره ایران لازم است و این مهندس هرچه زودتر بیاید بهتر است و بعد از آنکه آمد باید یکسر به تهران بیاید، در اینجا اطلاعات موجود باو داده خواهد شد و بلدها و اسباب کار هم باو داده خواهد شد برود و مأموریت و مقصد خود را کاملا حاصل نماید شما قرارش را با وزیر مقیم بدهید و لازم است علاوه بر مهندس یکنفر هم عالم ژئولژی (بوتانیک منظور است) لازم میدانم که از علم فلاحت و زارعت بعمل آوردن درختها و نباتات اطلاع داشته‌باشد که او هم آمده برأی‌العین مشاهده کند و بفهمد که در ایران استعداد آن برای کدام یک از نباتات و محصولات بهتر است و کدام رودها قابل سد بستن است و آن عالم بتواند تمام آنچه را که وزیر مقیم از ما خواسته است راپرت کند، زیرا که حالا راپرت اینکار بطور صحیح حاضر نیست که داده‌شود و از برای استاتیستیک و غیره هم اجزای گمرکخانه‌های ایران کمال همراهی را خواهند کرد که بتواند همه چیز را حاصل کند و بینگه دنیا برده منتشر نماید، عجالتاٌ چیزی که لازمست آمدن این دو نفر را لازم بدانید و قرار آمدن این دو نفر را بزودی و خوبی بدهید.

آنچه من خاطر دارم یکنفر هم آمد و تفحصاتی کرد، عمده سرمایه است و گوش سرمایه‌داران همه جا بدهان همسایه‌های ما، در هر موقع چه در اروپا چه در آمریکا مردم را از آوردن سرمایه بایران مانع شدند و بوحشت انداختند.

همهٔ سیاست اروپائی، بردن مصالح خام از هر جا است، عمل آوردن و با ضعاف قیمت فروختن و اهالی هم هنوز فهم و ذوق تشکیل شرکت را ندارند.

پشت پاکت یکطرفش تقریر ناصرالدینشاه است، طرفی دیگر دستخطی بامین‌السلطان است: جناب امین‌السلطان ترجمه‌ها را ملاحظه کرده بسیار محرمانه باید باشد و باید بک مجلس مخبرالدوله را حاضر بکند که در حضور شما و او باز هم خوانده شود، فکر کرده دستورالعمل این کار را بدهیم انشاء‌الله پی کار برویم.

معدن فیروزه در معدن فیروزه سبزوار سرقتی شده بوده، کیفیات آنرا نمیدانم، اینقدر میدانم که سه نفر را مقصر دانسته‌بودند و شاه به بندوحبس آنها امر داده بودند، در منزل ما محبوس بودند و شاید در نظر پدرم نقصیر آنها مسلم نبود، شبها، شام اعیانی برای آنها تدارک میشد، شبی بمن فرمودند برو ببین درست فراشها شام آنها را میدهند با نه، رفتم و برگشتم گفتم برادروار باهم میخورند و این قضیه شش ماه طول کشید تا مرخصی آنها را گرفتند و مکرر استغفار میفرستادند.

گربه و ماهی

مطالب بزرگ و کوچک است، در زندگی هر دو پیش میآید، وقتی گربه‌ای یک دو ماهی سرخ را که در ظرف بلورین در اطاق بود گرفت، پدرم عصبانی شد، امر داد گربه را کشتند، در پشیمانی سالها متحمل گربه شدند، گربه‌ای مأنوس داشتند، در اطاق شخصیشان زایمان برگزار میکرد. جبه‌های آغاری در این بین ضایع میشد