برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
خاطرات و خطرات
بیست و پنج
 
  پراکند کار آگهان در جهان که تا نیک و بد زو نماند نهان  

انترناسیونال (ارتباط طبقهٔ عامل ملل) که امروز روی منافع مادی کار می‌کند اگر در منافع مادی روی اعتدال بایستد و روی صلح عمومی اتحاد کنند و حفظ اصول جاری بی هوای فرعنت امید صلح ده بر صد خواهد بود.

دیپلوماسیدیپلوماسی پرداختن دروغ است به نزاکت و فریب حریف به طلاقت. امروز دهل زیر گلیم است در مقابل شترسواری دولا دولا و رقص در تاریکی و گفته‌اند بهترین دیپلماتها آن است که بهترین شامها را بدهد یا بمدلول مثل معروف کدخدا را ببین ده را بچاپ.[۱]

نزاکت با مرامهای جدید سازگار نیست دیپلوماتها در برداشت سردرگمند و در فروداشت حیران که چه کنند گفته‌اند عقل اختیار اهون ضررین است.

ژنرال فوش سرحد فرانسه را روی سیاست شمشیر رود رن میخواست کلمانسوروی سیاست دوربینی گفت نباید آلزاس و لرن دیگر ساخت. وزرای انگلیسی هم محو آلمان را میخواستند ادوارد گری گفت لنگر تعادل را از دست نباید داد.

دیپلوماتهای این دوره آن نکات را رعایت نکردند.

دییلوماسی ایجاد روابط حسنه بود حال تدارک مناسبات سیئه است قول و قرار اعتبار ندارد فکر سود براندیشهٔ اصلاح میچربد.

در جنگی اخیر سیاسیون فرانسه باعتماد سد ماژینو خواب رفتند، انگلیس و آمریکا امروز با سد کانال و اتلانتیاک چشم خودشان را می‌مالند.

اصحاب شور و قلم و ارباب شمشیر و علم بدانند که سیاست زمان اژدهائی است دمان، به خواب اژدها بخواب نباید رفت. عهود گذشته ولو نسیا منسیا نماید بر جا است، افق تاریک، هوا منقلب و عهود در کمون.

  اگر پیلزوری وگر شیر چنگ بنزدیک من صلح بهتر که جنگ  
  چو شمشیر پیکار برداشتی نگه دار پنهان ره آشتی  
  همی تا برآید به تدبیر کار مدارای دشمن به از کارزار  
  به نرمی ز دشمن توان کند پوست چو با دوست سختی کنی دشمن او است  
  باندازه‌ای بود باید نمود خجالت نبرد آنکه ننمود و بود  
  تأمل کنان در خطا و صواب به از ژاژخایان حاضرجواب  
  چرا گوید آن حرف در خفیه مرد که گر فاش گردد شود روی زرد  
  بسوگند گفتن که زر مفرغی است چه حاجت محک خود بگوید که چیست  
  کسانی که پیغام دشمن برند ز دشمن همانا که دشمن ترند  

من مکرر مورد ملالت شیخ واقع شده‌ام.

تأمل کردن که چه گویم به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم.

اعتذار

  آنچه گفتم خیر تو پنداشتم از عقیدهٔ خویش بد برداشتم  
  گر بدی بینی در آن از کم و بیش چشم از آن درپوش از خوبی خویش  
  بس که زحمت دیدم از اخلاق خود بس مذمت کردم از اخلاق بد  
  زحمت ما جمله از اخلاق ماست انتقاد خویشتن آنرا دواست  
  من چه کردم یا چه خواهم کرد باز در شریعت این بود سر نماز[۲]  

  1. صفحهٔ ۲۸۸-۲۹۶
  2. اقم الصلوة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء والمنکر