را نصیحت میکند که در کوک ایرانی دقت کنند و گوید مطلوب ما بسا هست که آنجا پیدا شود. تألیفات و تصنیفات اروپائی بمراتب پیش از تتبع اساتید ما است، و بظاهر طمطراقی دارد، لکن بیشتر آنها از آن قبیل است که من بشعر مشرف اصفهانی تشبیه کردهام.
| ز افسار زنبور و شلوار ببر | توان پخت حلوا و لیکن بصبر | |||||
موسیقی ما امروز به تقلید رفته است، روی قیلوقالی بیحال، چنانکه مطبوع عوام است، دنگل و دینگل که آلمانیان تینگل تانگل گویند و لکل جدید لذت بجای خود ثابت، ذوأربع را در توأمات ملایم نمیدانستند و در کوک راست پنجگاه لطفی خاص میبخشد و این کوک قدیم است.
تفنن
| من کجا و بحث در علم سرود | چون کنم با طبع کو را هم نمود | |||||
| داشت نتوان راز را اندر حصار | چون موالف یافت گردد آشکار | |||||
| گر نداری شور دوری از مقام | در کراغلی نیست ما را خود کلام | |||||
| گر ترا جام از صفا لبریز نیست | نغمهام بی شک طربانگیز نیست | |||||
| چون نماندات لفظ در اظهار راز | ناله و فریاد آید کارساز | |||||
| نالهها را همچو نی دمساز نیست | غیر نی با ما کسی همراز نیست | |||||
| وصف اسرار است این آوازها | مرحم درد درون و رازها | |||||
| دادها دارم ز بیداد سپهر | کو ندارد هیچ بر عشاق مهر | |||||
| مهربانی در نهادش هیچ نیست | او از مویه از جفا سرپیچ نیست | |||||
| این جهان را سربسر یک ساز دان | نغمه را با مایه همآواز دان | |||||
| گر بود گوش تو ساز ای نغمهگر | پی ز نغمه میبری تا مایه بر | |||||
| سوی او چت هر چه باشد تاختن | عاقبت با مایه باید ساختن | |||||
| چون رسیدی تو به مایه هان بایست | زانکه بالاتر ز مایه نغمه نیست | |||||
| تا توئی مغلوب نفست در نهفت | صحبت از راز و نیازت حرف مفت | |||||
| قوم در ناقوس دارندی نظر | من به شهناز است رویم بیشتر | |||||
| ساربانگ و چهار مضراب این بلی | در ترقص آرد و در یللی | |||||
| تا شود افعی شهوت رام تو | از عزایم جویمی آرام تو | |||||
| در بزرگ و کوچکت تقلید چیست | راه برگردان که اینت راه نیست | |||||
| رنگ شیطان دانمت بس دلرباست | لیک آواز مسیح اینجا رواست | |||||
| راست گویم گر غمانگیز است آن | راستی لکن چو گلریز است آن | |||||
| من ز شهرآشوب و از ضرب اصول | می نگویم کان ترا باشد قبول | |||||
| حاشیه بگذار و بین در متن آن | راحت روح من آن جامه در آن | |||||
| این رجزها نیست جز زنگ شتر | گوشها را کرده از زنگوله پر | |||||
| گر به گوش تو معر بد خوش بود | مر مرا عقدهگشا دلکش بود | |||||
سی و هفت آواز در این قطعه بکار آمده است
شفائی
| عاقل بقوانین خرد راه تو پوید | دیوانه برون از همه آئین تو جوید | |||||
| هرکس بزبانی صفت حمد تو گوید | نائی بسرود نی و مطرب به ترانه | |||||
خرید کشتی (۱۳۰۰) سیاست ناصرالدین شاه اقتضا کرده بود بآلمان نزدیک شود. اخوی صنیعالدوله مأمور شد در آلمان بدهد کشتی برای بندر بوشهر بسازند، به برلن رفت و اخوی محمد قلی خان را همراه برد در برم از بنادر پروس بکیفیات معین سفارش داد. در این اثنا (۳۰۱) پدرم نیز عازم برلن شد و کسی مقصود را نمیدانست،