خاطرات و خطرات ا وهمه اسباب را برای آزار من داشت من چه داشتم. فکر کردم دیدم من یک وسیله بیشتر ندارم و آن نخواستن است و با حربه نخواستن موفق شدم . این کلمه نخواستن در دوره زندگی مرکوز ذهن من بود اگر به مشکلات معضل برخورد هو بر خوردار شدم که رخت آبرومندی از ورطه خطر بدر ببرم به طفیل این کلمه بود در بر من چه گذشته گفته ام. رست نه از رشوت مرا فلمی است در خوان نه از زمة مرا خاری است برتن اينك در گوته دروس بخاطر جمع زندگی ساده ای دارم هنوز قوت قلمم هست و از نمیگذارم پس از فروش بضاعت موروث خانه شهر و مزرعه شهریار دانگ دروس به ملکیت من در آمد دودانگه ونیم آنرا حبس اولاد ذكور و موقوف ير بعض امور خیریه کردم تیمدانگ را باختیار خویش گذاردم اخبر آ اراضی آن نیم دانك را فروختم و بعض عمارات ساختم که اجاره آنها كمك به اداره زندگی من میکند در بدو امر از این مبادله دلتنگ بودم اینک میبینم مصداق من يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب بوده است حکم پیش آمد طرحی ریخته شد که از هوائی اراضی دروس علاوه بر منافع مزروع انتفاعی برده شده باشد این فکر برای من آمده بود که به اجاره از هوائی آب و خاک استفاده به مصلحت عام بشود سرمایه میخواست و کمال هدایت نزد من آمده عنوان کردند با معزی آلیهم قرار دادی در بین گذارده شد که آن اراضی را بمدت طولانی باشخاص اجاره بدهیم عایدات تخمینی معامله بنظرم لقمه ای ناهموار و حضم آن دشوار آمدگی سروشم بگوشی هوش برخواند که هان فراموش مکن که به لا تاکلو اموالكم بينكم بالباطل دلالت کرده و صحبت از وفی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم برده شده باشد این قدر نبود، آقایان احمد روستا و کاظم امامي باتفاق آقای حسینقلی L قرار شد سالی دوازده هزار تومان ۱۲۰۰۰۰) ریال سهم منافع آب وخاك به موقوف عليهم برسد بقیه مال الاجاره بمصرف ساختمان مریضخانه ۵۰ تختخوابی که ۲۵ تختخواب مجانی باشد . مسجدی باندازه و حمامی به طرح تازه برسد و بعدها نگاهداری شود . شکر کردم که واعظ غیر متعظ نبوده ام آقایان امامی و روستا آن استطاعت را نداشتند امامی خارج شد اندیشه بود که آن نیست انجام نپذیرد دست توفیق و دلالت آقای بابو الفتوح علوى نعم الرفيق آقای غلامعلی چیت ساز را که شخص باشرافت و مؤید به سعادت است به مساعدت بر انگیخت هست انجام این امر نمودند اینک از مراتب سكانه مریضخانه به بهتر اسلوب و مصالح مرغوب دو مرتبه انجام یافته است امید است انشاء الله ختام آنرا بجشم ظاهر بنگرم و تشکر توفیق را بزبان بجا آورم و انشاء الله حاجتمندان برخوردار شده از بانی یادی خواهند نمود تاریخ ۲۱ ماه مهر ۱۳۲۹ کی نماند دیر در این کهنه دیر خبر بادت گرفتی یادم بخیر - سورة الطلاق آیه های ۲و۳ .۴ در هشتاد سال قبل شمال منازل ماکه حال سفارت ترکیه و آلمان است صحرا بود پدرم مینی خرید و رضاقلی خان هدایت را در آنجا دفن کردند و تکیه ساختند و در موقع توسعه خیابانها قسمتی از آن بخیابان افتاد بقیه را من آباد کردم و مخصوص درمانگاهی شد که دایر است و اهالی مستفيد . حال آن بنا کنار خیابان اسلامبول افتاده است منافعی که از مغازه های کنار خیابان عاید میشود مطابق وقف نامه به بهداری و شیر و خورشید سرخ میرسد .
سورة البقر- آیه ۱۸۸ - سورة الذاریات آیه ۱۹