پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۵۰۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

۲۸۶ خاطرات و خطرات وادیار لغت نداشته باشد هر روز میبینیم برای یکی میآید برای یکی نمیآید و روی این تجربه گفته اند. جو آید بموئی توانی کشید چو برگشت زنجیرها بگلد بسیار کارها با تدارك مقدمات صورت نمیگیرد و بر عکس کارهایی بدون تدارك انجام میگیرد. خواهی گفت اینها اوهام است شاید لیکن این اوهام هست و خواهد بود و در زندگی مؤثر است بسیار مردم يك دست نداشته اند یکی فندک را میسازد و ثروتی بهم میزند بچه حق باید آن ثروت را از او گرفت پولاد گروپ و داروی بایر را دیگران نمی توانند بسازند جنسی آلمانی رونق بازارش بیشتر است ثروت میآورد و در رشک و رقابت آلمانی را باید از پا در آورد دموکرات و سوسیالیست و " حامی کارگر کارگر هم هستیم . کی نتواند گرفت دامن دولت بزور کوشش بی فایده است وسمه برابروی کور يك كارخانه کشتیشی غرق میشود کارگرنی بی یا کارخانه دیگر آتش میگیرد کی باید تاوان بدهد . شمال از جانب بغداد خیزد گناه مردم شط العرب چیست در بخت آزمایی صدنفر میبازند یکنفر میبود از او باید گرفت چرا ؟ تقبل و کاهل در میماند گناه ساعی و عامل چیست؟ بلی مورد ترحمند سوره توبه آیه ۶۰ ترياك و الكل گروهی را بینوا میکند چرا منع نمیشود . آتش ،طوقان سیل و زلزله آثار ماتریلند و بلای جان ماتریالیست سوانح را کنام رام میتواند جلوگیری کند در دنیا بطرز دنیا باید زندگی کرد یگانه چاره منع اسراف است و دستگیری درمانده و مالیاتهای تصاعدی . در قصص یونانی است ( افكار اسم صفحه ۳۳ ) که دختر ولکان را برای پرومت فرستادند حقه سربسته ای همراه داشت در گشودن درب حقه خود داری میکرد برادرش گشود اسقام و آلام مون رخت زود درب حقه را بست ارزو در حقه بماند تصور نباید کرد که ما خودمان را اداره میکنیم ما خودمان را به پیش آمد میگنجانیم و در عجز بشری یگانه تشفی انتظار پیش آمد است. حاظ گوید : از خلاف آمد عادت بطلب کام که من و مر است. جفت و طاقی هست اندر این رواق هیچ کس سر در نیاورد و نگفت کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم گاه می آری نو جنت و گاه طاق و تا چه باشد مایه این ماهی جه خودشان ملت نمیتواند اداره سیاست کند سیاست باید ملی .باشد بسیارند مردمی خیر را نمی دانند قیم میخواهند و آن قیم دولت عادل است. ضرورت است که افراد را سری باشد و گرنه ملك تگرد بهیچ وجه نظام بشرط انها بداند سر اکابر ملك که بی وجود رعیت سری است بیاندام میگویند مساوات لیکن لفظی است برای دلخوشی ، باز سعدی راست. آنکه با خود برابرش کردی تا طلا قبله اهل دنیا است ماده پرستی برجاست زود باشد که برتری جوید در جنگ بین الملل اخیر ۱۹۳۹ بربریتهای اسبق فراموش شد انگلیس و ایتالیا سلطنتی امریکا و فرانسه و آلمان جمهوری روسیه سوسیالیستی شوروی همه صاحب مجالی علی و مدعی B ۱- حکایت عمارت هرون را قبلا در صفحه ۳۰۷ نوشته ام

سعدی