19A خاطرات و خطرات بوسم و مرخص میشوم فرمودند میآیم در هیشت میگویم چه باید کرد خوب شد مرا مسبوق کردی به هیشت تشریف آوردند فرمودند این مسئله کار بلدیه است به آنجا رجوع کنید به بادیه رجوع شد و سر نگرفت. نشان عراق فیصل پس از مراجعت بتوسط نماینده خودمان در عراق نشان را فدین از درجه اول برای من فرستاد، تشکی نوشتم، نشان را گوشه ای گذاردم و الان که این سطور را می نگارم نمیدانم کجا است ، من در عمرم یک دفعه نشان زده ام آنهم نشانی که نداشتم، در سفر اول آذربایجان در سلام به اصرار نظام الدوله که بی نشان نمیشود در سلام ایستاد، نشان خودش را آورد و به سینه من زد و همين يك دفعه بود . بعضی علاقه مخصوص به نشان دارند. صحبت خودم را با عين الدوله نوشته ام امیر بهادر بواسطه مسافرتهای مظفر الدین شاه به فرنگ نشان بسیار داشت گاهی که طرف سینه کفایت نمیکرد کار بروی دامن میکشید بلي من يك شب رسمی نشان زده ام و جبه جگرکی از پارچه نزديك به جانی خانی در بر کرده ام و آن شبی بود که امان الله خان میهمان پهلوی بود، پس از تشریف آوردن امان الله خان يك بقیه جبه و نشان آوردند و بیرون چادر به وزراه دادند. جبهها را پوشیدیم و نشانها را زدیم آن را یکی از من گرفت که ربدوشامبر کند نشانتی لابد گوته ای افتاده است . اسمش چیست و از چه درجه است ،نمیدانم جبه خیلی بود اما وطنی بود و کار افغان و من باستعمال اشياء وطنى علاقه کلی دارم البته کار ایران جبه در نطق این دوره اشاره متوسعه آبادی فرمودند و از این نظر اقدام به افتتاح مجلس نهم تقسیم اراضی خالصه بین رعایا، لهذا أمرت د لوايح مربوط بمجلس پیشنهاد نطق شاه ۱۱ اسفند شود، ضمناً اظهار امیدواری به حسن نتیجه در ترتیب کار نفت فرمودند و باز تأکد در تهذیب اخلاق عمومی و ترویج صفات و طنپرستی، در این زمینه بود که اشخاصی مأمور شدند در مرکز و ولایات برای عامه نطق کنند و افکار را بپرورانند در عنوان خدا شاه میهن، ان اساس اخلاق و دیانت و تقوی از قلم افتاد. در خاتمه دوره هشتم ۲۴ دی ۱۳۱۰ دادگر رئیس مجلس پس از اظهار خدمتگزاریها گفت اگر خداوند بما توفیقی عنایت کند بار دیگر وسیله اصلاحات باشم. در خاتمه اشاره به تسريع انتخابات نعود من هم از مساعدتهای مجلس اظهار خشنودی کردم در اسب دوانی صحرا کاشف بعمل آمد که گفتارهای آنروز مطبوع خاص ملوکانه نبوده است در اصلاحات دم زدن و در مانشاه برای پیشرفت قائل شدن ازديك به كفر است. در اسب دوانی دادگر مخاطب بخطابات سخریه آمیزشد و فرمودند بلی؛ مساعدتهای مجلس رونقی بامور داد در انتخابات تسریع میشود و شما هم رئیس خواهید بود معلوم بود که تصدیق من هم بجا نبوده است. از سری به : در خاتمه دوره نهم نطقه شد. اورنگ آخر از همه صحبت کرد گفت دست و چشم باید با هم کار کنند دولت دست است و مجلس چشم من میبایست علی الرسم چیزی بگویم صحبت اسب دوانی در گوشم بود گفتم آری دست و چشم باید با هم کار کنند اسکن که هم میخواهد که عسل مجلس خشنود است لیکن پیشنهادی هم نشد که قابل بحث .باشد صدای این نطق ساده در روزنامه چهرهنمای مصر بتهران برگشت. ضمناً عکس جد من رضاقلی خان را که مامور تربیت ولیعهد مظفر الدينشاه و اصحاب موجود است بطبع رسانده بود. یقین دارم که اینهم اگر عرض رسیده باشد مطلوب نیفتاده است چنانکه پشت تقویمی ندانسته بدون اطلاع من شكل مرا گذارده بودند و مورد دست و چشم را در تناسب بیندازد، دولت از مساعد نام الدین میرزا بود در گرویی که از
ایراد شد