پرش به محتوا

برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۴۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
 

خاطرات و خطرات Fav اسعد اهل صحبت است و شکار و از نظام بی اطلاع، تیمورتاش مجلس آراست و حوزه گرم کن و در سیاست چاره جو در سفارتخانه ها صحبت از بلبل هم میشده است گفتم بلبل کیست ؟ معلوم شد بواسطه روستی تیمور تاش با دیبا او را در میهمانیها دعوت میکنند و بلبل اسمی بوده است که تیمورتاش به زن دیبا نهاده بوده است و بهمین مناسبت میهمانی رسمی را بدو شب قرار داده بودند بهر حال تا تیمورتانی بود چرخ دولت و مجلس بآرامی می چرخید در تمام دوره ها از خراسان وکیل میشد. وزارت فواید عامه و عدلیه میکرد و از برای وزارت دربار این دوره ساخته شده بود. شاید شاه از بازیگران در دوره تغییرات اساسی نگران است و از بعضی رو گردان، خوش نداشت کسی زیاد رشد کند حتی اگر حکام قبول عامه می یافتند بولایات سرکشی میکردند اوضاع را مطالعه فرموده و مدعی را بتهران میآوردند. + در کار تیمورتاش چون نصرت الدوله حاجت به رجوع بمجلس نبود وزیر دربار خارج از حوزه کارمندان رسمی است برای محاکمه وزراه تصویب مجلس لازم است. در این دوره از وکلائی چند سلب مصونیت شد: جواد امامی، اسمعیل عراقی اعتصام زاده و رضای رفیع کسی اسم شاه بر زبان میآورد یقه اش را می چسبیدند که منظورت چه بود و گاهی هر مجمل که میخواستند بآن میبستند و راه دخلی برای مأمورین بود. شده بر بدی دست دیوان در از زنیکی نبودی سخن جز براز کار بجایی کشیده که شاه طالب ایمان بخودش است و كلمه خدا شاه مين شاهد منها بالجملة تیمورتاش در محکمه به اخذ ۱۷۱۲ لیره از حاجی امین و باز ۲۰۰ هزار ریال محکوم شد سه سال حسن و محرومیت از حقوق اجتماعی - (تناسب نداشت) روزی شاه به حبس میروند مختصر وسایل آسایش و نظافت که برای او مهیا بود امر میکنند بیرون بریزند، باری آفتاب حیات او بهر وسیله روز ۹ مهر ۱۳۱۲ خاموش شد کان او را خبر کردند جنازه را بدون در تشریفاتی به امامزاده عبدالله برده بخاک سپردند خداوندش بیامرزد. جھانا چه بی مهر و بده و جهانی که با کی نازی و برگی نیائی در تابستان ۱۳۱۰ تیمورتاش با تفاق داور و حسین خان ویار آشنای من چراغ برق تهران در قایمك با نماینده کمپانی بازیکی نشستند و قرار دادی برای چراغ برق تهران تنظیم کردند. سرشمی تیمورتاش قرار داد را آورد به هیشت که نخوانده پاراف شود که رتی رسیده تصویب فرموده اند (فورمول رایج) مسئله قدری بی رویه نظر آمد بداور گفتم من که نمیدانم در این قرار داد چه نوشته شده است، شما میدانید باید اول شما اری کنید بعد من به اعتماد شما پاراف خواهم کرد و چنین کردیم، پس از توقیف تیمورتاش کمپانی آمد که وسایل فراهم شده است. فروغی وزیر خارجه امتیاز نامه را آورد که امضا شود خوانده شد چند فصل آنرا من نپسندیدم سلب اختیار دولت در امور کمپانی و صد بیست از اجزای کا ملز کی اتند که مجال برای ایرانی برپاستی نمیماند قیمت برق به اختیار کمپانی و حکومت در اختلافات با خودش گفتم من امضا نمی کنم و او استعفا کنم، داور شیراز بود و شاه مازندران در در آمدند، به داور است خودم را در موقع پاراف یاد آور شدم، داور عنوان استه های مراشنیده بود گفت در امری که رئیس استعفا بدهد وزراء چگونه امضا خواهند کرد و فروغی گفت بعرض رسانده ام فرمودند خودم می آیم به هیئت میگویم چه باید کرد دیدم فروغی لابد منفع کمپانی محبت کرده است و من در هیئت باید محاجه کنم ، صبح چهار شنبه شرفیاب شدم. فرمودند چیست؟ عرض کردم شرفیاب شدم شاید فردایشی باشد، با قدری تشدد فرمودند من عرضی ندارم گفتم من عرض دارم فرمودند چیست ؟ گفتم امتیازی که برای برق تهران تدارك شده است چند فصل مصر

دارد وزراء خواستند امضا شود گفته ام اگر این قرار داد را باید امضا کرد من پای شاه را می -